ممکن است زمانی که وارد رابطهای شویم، این ترس را در وجود خود مشاهده کنیم که ممکن است فردی که با او هستیم تغییر کند و از زندگی ما خارج شود. ممکن است بسیاری از ما نتوانیم این اتفاق را تحمل کنیم و با این موضوع کنار بیاییم و منجر به ضربات روحی فراوان شود.
در این مقاله سعی داریم تا درخصوص همین موضوع یعنی “وابستگی در روابط و ترس از دست دادن یک رابطه” به صحبت بپردازیم.
پس تا انتها با ما همراه باشید.
همانطور که میدانیم انسان ماشین اثبات باورهایش است و باورها اصلیترین نقش در زندگی ما را بازی میکنند. ترس از دست دادن روابط هم مسلما ناشی از باورهای محدود کنندهی ما میشود؛ مثلا باور به کمبود افراد خوب!
زمانی که ما با این ترس روبرو میشویم، یعنی در وجود خود احساس خلاء و ناتوانی داریم. ریشهی احساس خلاء و یا ناتوانی در ایجاد احساس خوب درونی، شرک نیز میباشد. یعنی ما قادر به ایجاد احساس خوب در وجودمان نیستیم؛ چرا که داشتن یک حس خوب را مشروط به یک عامل بیرونی مانند حضور شخصی دیگر در زندگی خود کرده ایم.
همین ناتوانی در ایجاد احساس خوب، سبب میشود تنها ایدهی ما برای جذب و تجربهی احساس خوب و آرامش و پر کردن خلاء، نگه داشتن این فرد در زندگیمان باشد. این چیزی جز نمود شرک نیست.
آموزش پیشنهادی
دوره باورهای مهم در حوزه روابط
شرک چیست؟
شرک یعنی عوامل بیرونی را در موفقیت یا شکست خود در هر یک از جنبههای زندگی تاثیر گذار بدانیم. عامل بیرونی یعنی همان عاملی که هیچ کنترلی بر آن نداریم.
شرک یعنی زمانی که ما قدرتی را که خداوند برای ساختن جنبههای متفاوت زندگی به ما عطا نموده است، نادیده بگیریم و آن را در عواملی بیرون از خودمان جستجو کنیم.
حالا که با مفهوم شرک آشنا شدیم، درک این نکته که “وابستگی نمودی از شرک است” برایمان راحتتر میشود. همین “وابستگی” موجب میشود ما تمامی آن تواناییهایی را که خداوند برای تجربهی جهان اطرافمان و در واقع لذت بردن از زندگی به ما عطا نموده، نادیده بگیریم.
شرک با ما چه میکند؟
- شرک موجب میشود ما نتوانیم با خودمان در صلح باشیم و از هماهنگی با خود خارج میشویم.
- همین شرک باعث میشود تا به راحتی از یاد ببریم زندگی ما براساس باورهای ما و فرکانسهای ما ساخته میشود و نه حضور یا عدم حضور یک شخص خاص
- همین شرک موجب میشود هستی و نیستی خود را در گرو حضور یک شخص و عاملی در زندگی بدانیم که خود فانی بوده و در سادهترین حالت، مرگ میتواند جدایی در این رابطه را در پی داشته باشد.
اساس این شرک چیست؟
پاسخ روشن است. همانطور که در ابتدای مقاله بیان شد، اساس و مبنای این شرک، باور کمبود است. در اینجا باور کمبود به این شکل نمود پیدا میکند که :”آدم خوب کم است”.
دلیل اینکه ما در بسیاری از مواقع تاکید ویژه به نگاه توحیدی در هر جنبهای داریم، همین است. در همین مبحث به راحتی میتوانیم ضرورت ایجاد نگاه توحیدی در هر جنبهای از زندگی خود را درک کنیم.
همین باور محدودکننده و نادرست سبب میشود، جای اینکه عشق را تجربه کنیم، وابستگی را تجربه کنیم! در نتیجه این وابستگی به احتمال فراوان به یک جدایی تبدیل میشود.
ممکن است این سوال پیش بیاید که وابستگی چگونه عاملی بر جدایی میشود؟ پاسخ روشن است، وابستگی یعنی تمرکز بر نداشتن یک چیز! و این را ما به خوبی میدانیم که طبق قانون، بر هر چیزی که تمرکز کنیم، قطعا در تجربهی ما رخ میدهد.
برای آشنایی بهتر با باورهای مربوط به روابط و وابستگی میتوانید به ویدئوهای آموزشی دکتر محمدزاده در مورد وابستگی مراجعه کنید:
چگونه این وابستگی را برطرف کنیم؟
یکی از سادهترین نگاههایی که میتوانیم به این موضوع داشته باشیم تا مسألهی وابستگی را حل و اصلاح کنیم، این است که به یاد بیاوریم همهی ما روزی از دنیا میرویم. حتی اگر شخص مورد نظر ما را ترک نکند و همه چیز در رابطهی ما فوقالعاده و عالی باشد، قطعا و قطعا مرگ جزئی از زندگی ما خواهد بود.
با این نگاه ساده، جدای از هماهنگی با قوانین کیهانی، وابستگی به یک عامل غیر ماندگار شبیه به همین روابط، از نظر منطقی هم درست به نظر نمیرسد.
از این صحبتها به خوبی میتوان دریافت که ما باید موضوعی اساسیتر را در درونمان ایجاد کنیم.
این موضوع اساسی، ساختن مهمترین رابطهی زندگی، یعنی رابطهی ما با منبع و با خداوند است. رابطهای که همیشگی است و در هر حال به او نزدیک بوده و میتوانیم به او وصل شویم. لازم است که ما تنها به این رابطه وابسته شویم و روی این رابطه حساب باز کنیم.
بیایید به دوران کودکی خود باز گردیم. صدها دوست و رفیق وارد زندگی ما شدهاند و پس از مدتی خارج شدهاند و مدتی بعد، افرادی بهتر وارد زندگی ما شدهاند. افرادی که در حال حاضر در کنارمان هستند و معتقدیم بهتر از اینها در دنیا نیست، در گذشته در زندگی ما نبودهاند و کمترین ایدهای در خصوص تجربهاش نداشتهایم.
لازم است به یاد آوریم که قطعا حضور این فرد در زندگیمان، ناشی از باورهای خودمان است. باورها و نگاهی که توانستهایم بسازیم.
تا زمانی که این جنس باورها را به ذهنمان بدهیم، قطعا این باور حامی ما شده و حتی اگر این فرد از رابطه خارج شود، اعتقاد قلبی داریم که فردی بهتر وارد این رابطه میشود و به مسیرهای بهتری نیز هدایت خواهیم شد.
یکی دیگر از نکاتی که بد نیست به آن توجه کنیم و در خصوصش کمی تفکر کنیم، این است که به یاد بیاوریم ما موجوداتی مجرد هستیم یعنی تنها به این جهان آمدهایم و تنها از این دنیا خواهیم رفت! پس لزومی ندارد در خصوص آمدن و رفتنهای دیگران در زندگی دچار نگرانی شویم. چرا که سادهترین اتفاق در جدایی یک رابطه همین مرگ است. پس دلیلی ندارد به یک وجود فانی وابسته شویم.
در عوض اگر به خدایی وابسته شویم، که دلیل حضور فرد دلخواه کنونی در زندگیمان است، این یک وابستگی عاقلانه و جذاب است. چرا که خداوند همیشه در کنارمان است و خدایی که رابطهای این چنین زیبا به ما عطا نموده، باز هم میتواند روابطی به مراتب زیباتر به ما هدیه دهد.
دوستی این باور را در وجود خود تغییر داده و میگوید:
من نیز به این موضوع رسیدهام که مهمترین رابطهی من، رابطه با خداوند است که دیگر روابط را برایم رقم میزند. درست از زمانی که روی باورهای خود کار میکنم. خیلی خیلی وابستگیهایم کم شده و تا حد زیادی تواناییهایم رشد کردند و مستقلتر شدم.
دیگر همسرم را دستی از دستان خدا میبینم که وسیلهی رساندن رزق خدا شده و اگر او نباشد، قطعا خداوند دستان فراوانی برای اینکار دارد.
در شنیدن الهامات بسیار رشد کردهام و نجواهای شیطانی ذهنم را به راحتی میتوانم تشخیص دهم و صد البته که هنوز جا دارد تا بهتر و بهتر از این شوم.
با این وجود که از سنین پایین، شخصیتی مستقل داشتم، اما در برهههایی در زندگیام وابستگیهایی داشتم که ضربههای متعددی به من وارد کرد.
ولی به لطف خداوند توانستم این وابستگیها را حذف کنم و رابطهام با منبع را پررنگتر کنم، حتی از ترسهای من کم شده و راحت با این ترسها برخورد میکنم.
اکنون نیز حاضر نیستم این رابطهی پر آرامش خود را که با منبع برقرار کردهام، با هیچ چیزی در دنیا عوض کنم و از صمیم قلب عاشقش هستم.
کدهایی در باب رهایی از وابستگی در روابط:
در این بخش کدها و پیشنهادهایی به منظور ترک وابستگی به صورت سوال قرار گرفته و میتواند در این امر مفید واقع شود:
1. همیشه این سوال را از خود بپرسیم که آیا اهمیت من بیشتر است یا فلان شخص؟
جان، جسم و روح من مهم است یا آن شخص؟
زمانی که حال روحی و جسمی خوبی ندارم، در واقع به خودم صدمه میزنم. این درد و رنج ناشی از ترس را من تحمل میکنم یا فلان شخص؟
این جسم و روح من است که هر لحظه به من کمک میکند تا بتوانم فکر کنم، کار کنم، تفریح کنم، پیادهروی کنم و انواع لذتها را تجربه کنم. حال باید مراقب خود و جسم و روح خودم باشم یا فلان شخص؟
2. هر روز این مورد را تکرار کنیم که حتی سایه نیز در تاریکی ما را رها میکند و با ما نیست. واقعا چه کسی جز خداوند فاضل و مهربان همیشه با من است؟
چه کسی است که هر چه بیشتر وابستهی او باشم آرامشم بیشتر است؟ قطعا او خداست.
بهتر نیست با خدای مهربان و فاضل، پروژهی وسیع خوشبختی در زندگی را رقم بزنم؟
3. در جهان و کرهی خاکی، 7 میلیارد انسان وجود دارد. آیا تنها با همین یک شخص میتوان عشق را تجربه کرد؟
هیچ انسان دیگری در میان این 7 میلیارد نفر نیست که بتواند عاشق و معشوقهی من باشد؟
4. ریشهی تمام رنجها در وابستگی است پس رها باشیم تا چشمانمان زیباییها را ببیند.
عجله ممنوع!
رسیدن به این نگاه و این تفکر که در بالا بیان شد، خیلی خوب و جذاب است. اما نباید انتظار داشته باشیم که خیلی سریع و ناگهانی بتوانیم به این نگاه برسیم. چرا که این نگاه نیازمند تکرار و تمرین بسیار زیادی است. نیازمند این است که ورودی های ذهن را کنترل کنیم و ورودیهایی مناسب را به ذهنمان بخورانیم تا این باور در ذهنمان ایجاد شود. برای آشنایی بیشتر با مفهوم کنترل ورودیهای ذهن، مطالب زیر پیشنهاد میشود: