آرش فردوسی جوان ایرانی آمریکایی است که به عنوان یک نخبه و کارآفرین، نکاتی جذاب و شگرف در زندگی و مسیر موفقیت خود دارد. این شخصیت جوان به قدری در مسیر موفقیت، خوب و بدون ترس گام بر میدارد که استیو جابز مشهور را مشتاق خرید شرکت خود میکند. زندگینامه جامع این شخص مشهور، همراه با نکات مهمی که سبب موفقیت ایشان بوده است در این مقاله بیان گردیده.
دوستان عزیز:
ما در بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده قصد داریم شما را با آرش فردوسی آشنا کنیم. زندگینامه فوقالعاده جالب او برای درک بهتر در قالب پرسش و پاسخ به شرح زیر میباشد. با ما همراه باشید.
آرش فردوسی شما متولد چه سالی هستید و در کجا به دنیا آمدید؟
آرش فردوسی هستم، متولد ۱۵ مهر ۱۳۶۴ در اوورلند پارک، کانزاس ایالت متحده هستم که درواقع به عنوان یک کارآفرین ایرانی آمریکایی شناخته میشوم.
تحصیلات شما چقدر هست و در کجا درس خواندید؟
من در یک دبیرستان عمومی به نام بلوولی نورت وست به تحصیل پرداختم و در سال ۲۰۰۴ با رتبه اول فارغالتحصیل شدم، سپس برای تحصیل در رشته برق و مهندسی کامپیوتر به موسسه فناوری ماساچوست (ام آی تی) رفتم اما برای تمرکز بر کسب و کار در سال آخر تحصیلم دانشگاه را ترک کردم.
آرش فردوسی در دوران دانشگاه، چه چیزی یاد گرفتید که کمک شایانی برای شما بود؟
در زمان تحصیلم به کمک پدرم با زبان برنامه نویسی کیوبیسیک آشنا شدم. پس از آن در دوره های آموزشی ++C شرکت کردم و به این زبان برنامهنویسی علاقهمند شدم.
در دانشگاه امآیتی به دوره ۶.۰۴۶ که مخصوص طراحی و پیادهسازی الگوریتمها بود، رفتم. در واقع این برنامهها پایههای برنامهنویسی دراپباکس بودند.
لطفا توضیحی در مورد خانوادتون بدهید؟
من در یک خانواده مهاجر ایرانی متولد شدم. پدرم غلام فردوسی کارگزار وام مسکن و از اهالی تبریز و مادرم تهمینه فریدآذر هستند. والدینم در سال ۱۹۸۴ وقتی که به ترتیب در دانشگاههای مرکزی میسوری و دانشگاه میسوری در کانزاس سیتی تحصیل میکردند با هم آشنا شدند و ازدواج کردند.
آقای آرش فردوسی فعالیت خودتان را چطور آغاز کردید؟
در همان سالهای تحصیل به همراه دوستانم سرویسی برای قرض دادن کتاب توسعه دادم و نامش را BookX@mit گذاشتم. من علاقهی زیادی به سیستمهای مقیاسپذیر داشتم، برای این علاقهام اقدام کردم و فیس بوک که سرویس گستردهای داشت را برای کارآموزی انتخاب کردم.
در سال ۲۰۰۷ بود که ایدهی توسعهی نرمافزاری برای ذخیرهسازی فایلها در فضای ابری به ذهن درو هوستون دوست صمیمی من خطور کرد. او بهسرعت این ایده را به من گفت ابتدا مخالفتهای اولیه ای داشتم و پس از پنج ساعت بحث، ایدهی هوستون را پذیرفتم. در سال آخر تحصیل دانشگاه را رها کردم و تمام تمرکزم را روی توسعه این نرم افزار گذاشتم.
ترس این را نداشتید که هم شکست بخورید و هم از دانشگاه خارج شده باشید؟
خیر، چرا که اگر شما در دورههای تحصیلی دانشگاه MIT موفق باشید، میتوانید زمانی را به کار روی پروژههای شخصی اختصاص دهید. اگر پروژهی شما شکست بخورد، باز هم میتوانید برای ادامهی تحصیل به دانشگاه بازگردید.
آرش فردوسی ، لطفا از افتخارات خودتان بگویید.
در سال 2011 نامم در لیست 30 نفره ی کارآفرینان برتر در مجله inc قرار گرفت و در همان سال هم نامم در مجله ی فورچون ، در لیست 40 نفرهی کارآفرینان برتر زیر 40 سال قرار گرفت.
در سال 2012 نیز نام من و درو به عنوان کارآفرین نمونه سال در مجلهی تک کرانچ ثبت شد.
آرش فردوسی دلیل موفقیت دراپباکس چه بود؟
من و درو به شدت پیگیر این ایده شدیم و یرنامه نویسی آن را پیش بردیم. من در مورد مدیریت استارتاپ اطلاعاتی نداشتم اما درو توانایی این کار داشت. گاهی خیلی خوش بینانه نظر میداد اما من با دیدن همه شرایط او را قانع میکردم تا منطقیتر به قضیه نگاه کند. ما واقعا ترکیبی عالیای از یک تیم بودیم و به نظرم این ترکیب عالی، عامل موفقیت بود.
کار از کجا برای شما آغاز شد؟
ابتدا در سانفرانسیسکو یک دفتر بسیار کوچک تاریک تأسیس کردیم. اما پروژه ما که حالا اسمش دراپباکس بود، نیاز به سرمایهگذار داشت. یک پروژه کاملا پرخطر با دو جوان بیتجربه! اما پژمان نوزاد که تاجر فرش بود، حدود ۷.۲ میلیون دلار برای ما سرمایهگذاری کرد تا پروژه ما خیلی زود پیشرفت کند و همینطور هم شد.
آقای آرش فردوسی افراد مشهوری بودند که این شرکت شما را بخرند؟
واکنش استیو جابز به این رد پیشنهاد چه بود؟
با وجود اینکه ما درخواست فروش را رد کردیم، استیو جابز راهنماییهای بسیار موثری برای پیشرفت به ما ارائه داد.
آرش فردوسی شما به شخصه، چه فعالیتهایی در این شرکت داشتهاید؟
من در دراپباکس، با افرادی که برای استخدامی میآمدند مصاحبه میکردم. بررسی محصول نهایی و کاربرپسند بودن آن کار دیگری بود که انجام میدادم. همچنین تا سال 2012 به عنوان مدیر ارشد شرکت فعالیت داشتم، اما مدتی بعد، این پست را به شخص دیگری واگذار کردم و در قالب هیئت مدیره به فعالیت ادامه دادم.
برای توسعه شرکت خود، چه فعالیتهایی را دنبال کردید؟
ما با توسعهدهندگان پروژه جلسه هفتگی داریم. در این جلسات در مورد برنامههای آینده شرکت و توسعه محصولات صحبت میکنیم.
همچنین مسابقاتی میگذاریم تا کارمندان روی ایده خودشان کار کنند و ایدههای برتر در دستور کار شرکت قرار میگیرد. این مسابقات سالانه با نام هفته هک برگزار میشود.
آرش فردوسی امروزه وضعیت آن شرکت کوچک تاریک که تاسیس کردید به چه شکل است؟
دراپباکس در حال حاضر در ۱۳ شهر دفتر دارد و در بیش از ۲۰۰ کشور خدمترسانی میکند. این سرویس به ۲۰ زبان زندهی دنیا عرضه میشود. تعداد کاربران ما حدود ۵۰۰ میلیون نفر است.
دلالیل موفقیت شما چیست؟
- من و هوستون فرهنگ سازمانی متفاوتی در دراپباکس ایجاد کرده ایم
- برای کار در شرکتهای باسابقه و بزرگ، همیشه فرصت هست. پس بهتر است تا زمانی که نگرانی خاصی ندارید در، زندگی ریسک کنید. ریسک در زندگی کاری با کار در استارتاپ میسر میشود. به نظر من تفاوتی ندارد که یک استارتاپ تأسیس کنید یا به تیمی در یکی از آنها ملحق شوید. نکتهی مهم این است که خود را در میان افراد باهوش و با استعداد قرار دهید. به نظر من، محیط استارتاپها و شرکتهای فناوریمحور، جایی است که اکثر کارمندان باهوش هستند. در این میان، نقطهی قوت شما قرار گرفتن در میان بهترین نوابغ است.
- کاری کنید که مردم محصولات شما را بخواهند. باید محصولی تولید کنید که ارزشمند باشد.
- برنامه ای که دارید را دقیق و کامل برای سرمایه گذارارن توضیح دهید تا کامل درک کنند روی چه چیزی میخواهند سرمایه گذاری کنند.
- اگر شما استارت آپی را شروع کنید و فکر کنید که همه چیز را در مورد همه چیز میدانید، به این زودها به نتیجهای نمیرسید. این طرز تفکر، عملی نیست و نگاهی بسته را به همراه میآورد. شما به عنوان کارآفرین باید برای پذیرش ایدههای جدید آمادگی داشته و ریسک پذیر باشید.
- باید این میل قوی در شما وجود داشته باشد که راه رسیدن به موفقیت را بیاموزید. خواندن کتابهای مدیریتی قرار نیست شما را تبدیل به مدیر خوبی کند اما به شما کمک میکند که در مورد مفاهیم با اهمیت در حوزه مدیریت فکر کنید.
شغل کنونی شما چیست؟
من کارآفرین، بنیانگذار دراپ باکس و از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۶ مدیر ارشد فناوری (CTO) بودهام.
آقای آرش فردوسی ثروت کنونی شما چقدر است؟
سرمایه من تا سال 2018 حدود 500 میلیون دلار است.
درسهایی که میتوانیم از زندگی این فرد موفق بگیریم و برای اصلاح بعضی از باورهای نادرست خود به کار ببریم:
- برخی افراد فکر میکنند برای رسیدن به موفقیت باید یک سن بسیار بالا و در زبان عامیانه، جاافتاده داشته باشند. اما باور بی اهمیت بودن سن در زندگی آرش فردوسی به خوبی دیده میشود که با همان سن جوانی، با پشتکار و تلاش بیوقفه، شرکتی میساز که استیو جابز مشهور را مشتاق به خرید این شرکت میکند.
- باور عدم نیاز به تحصیلات، دیگر باوری است که در زندگی بسیاری از افراد موفق و آرش فردوسی به خوبی دیده میشود. شاید افراد زیادی در دنیا هستند که یک ایده و کار مناسب در ذهن دارند، اما اجرای آن را منوط به اتمام دوران تحصیل و اخذ یک مدرک تحصیلی بالا میدانند. اما آرش فردوسی با باور عدم نیاز به تحصیلات ، درس و تحصیل خود را کنار گذاشت و همه چیز را وابسته با این مدرک نمیدانست. همین کار سبب شد تا روی ایده و هدف خود با تمرکز بیشتری کار کند و به موفقیتی شگرف دست یابد تا به همگان اثبات کند، مدرک تحصیلی پایین، دلیلی بر عدم موفقیت نیست.
- آرش فردوسی در ابتدا با توجه به باورهای درستی که داشته، در مسیر علاقه خود گام بر میدارد و پس از آن، جهان هستی نیز مسیر را برای او باز مینماید. جهان هستی دقیقا در نقطهای که آقای نوزاد، سرمایه عظیمی را به این دو جوان تازهکار میدهد، مسیر را برای ایشان باز کرده است.
- باوجود رقم وسوسهانگیزی که استیو جابز برای خرید شرکت ایشان میدهد، آرش فردوسی به دلیل علاقه به توسعه شرکت این پیشنهاد را رد میکند. این بدان معناست که آرش فردوسی عمیقا به کار خود عشق ورزیده و اینکار را برای گسترش علاقه خود انجام داده است. در نتیجه، طبق قانون ثروت نیز به دنبال ایشان میآید.
- نکته بعدی را اما میتوان در رفتار استیو جابز دید. زمانی که استیو جابز بزرگ با پاسخ منفی از جانب آرش فردوسی روبهرو میشود، بدون هیچ حسادت و احساس کمبودی، برای گسترش شرکت، راهنماییهایی را به آرش فردوسی هدیه میدهد. این یعنی در وجود استیو جابز باور کمبود یا حسادت نبوده است.
- نکته جالب بعدی، ایجاد جلسات هفتگی با توسعه دهندگان است که نشان از این دارد که ایشان، با وجود پیشرفتی که داشتهاند، مرتب به دنبال توسعه بیشتر کار بودهاند و با رسیدن به یک سطح، متوقف نشدهاند.
- باور دیگری در زندگی آرش فردوسی وجود دارد که میگوید همواره خود را در میان افراد نخبه قرار دهید. این نشان از این دارد که ایشان به این قضیه باور دارد که ما در هر محیطی که قرار بگیریم، از آن محیط الگو میگیریم و این یکی از قوانین مهم است. پس اگر نیاز به تغییر داریم، باید محیط پیرامون خود را تغییر دهیم.
منبع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%B4_%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C