معرفت نفس یا همان خودشناسی اساس همه خیرات و سعادات در زندگی انسان است و به بیان امام علی (ع) “معرفت نفس پرسودترین معارف است”. خودشناسی یکی از مهمترین ارکان برای شناخت باورهای نادرست و همینطور اصلاح و رفع این باورها میباشد. در بسیاری از زمینههای دیگر نیز باید خودشناسی را عاملی مهم و اساسی بدانیم. این را به خوبی میدانیم که تلاش برای کار کردن بر روی ضعفهای خود و بهبود خودمان، نیازمند این است که خود را به خوبی بشناسیم. درحالی که ممکن است بشدت در شناخت خود ضعف داشته باشیم و حتی ندانیم چگونه باید به این خودشناسی دست یابیم. حال قصد داریم تا بدانیم از کجای کار باید شروع کرد و این خودشناسی را به خوبی درک کنیم.
پس تا انتها با ما همراه باشید.
خودشناسی:
برای اینکه تعریفی از خودشناسی را در اینجا بیان کنیم، قانون مهمی را یادآوری میکنیم:
جهان به گونه ای طراحی شده که به فرکانسهای ما واکنش نشان دهد و بازتاب فرکانسهای غالب ما (باورها) را وارد زندگیمان نماید.
پس خوشناسی را میتوان عبارت دانست از تلاش برای یافتن ارتباط میان “رفتارها یا عکس العملهایی که در برابر اتفاقات زندگیمان از خود بروز میدهیم” با “باورها و نگرشی که درباره دلیل اتفاقات یا شیوه بوجود آوردنشان داریم“.
اکنون پس از یافتن ارتباط میان این دو موضوع، زمان تلاش آگاهانه برای اصلاح این باورها به منظور ایجاد رفتارها و عکسالعملهای بهتر است. چرا که در اکثر مواقع، باورهای ما، خودشان را در رفتارمان نشان میدهند و تنها راه برای تغییر این رفتارها، تغییر باورهای ما میباشد. پس کاری که باید انجام دهیم، یافتن این ارتباط مهم به جهت شناسایی ترمزها و موانع ذهنی و همچنین تلاش آگاهانه برای برداشتن این ترمزها بهوسیله تغییر نگرش میباشد. همان یافتن ترمزها و تبدیل این ترمزها به گاز که در مقاله “راههای فرار از زندان هولناک باورهای غلط در زندگیتان” در این خصوص صحبت کردیم.
راههای فرار از زندان هولناک باورهای غلط در زندگیتان
از منظر دیگر، خودشناسی یعنی درک رابطه ما با جهان، درک رابطه ما با منبعی که جهانمان از او خلق شده و همچنین درک رابطه ما با سیستمی که جهان بر اساس آن کار میکند. همچنین این خودشناسی یعنی درک موجودیت فرکانسی که در ما وجود دارد و یا درک توانایی ما برای خلق شرایط دلخواه خودمان. خودشناسی را میتوان اینگونه نیز تعریف کرد که یعنی تلاش برای “کنترل ذهن” به منظور دریافت الهامات و هدایتهای قلبی.
اگر از زاویهای دیگر به قضیه بنگریم، میتوانیم بگوییم که خودشناسی یعنی تلاش ما برای یافتن بهترین مسیر زندگی. این تلاش میتواند بر روی عوامل ارثی و محیطی اثرگذار باشد چون شناخت خود یعنی شناخت قدرتها، ضعفها، علایق، ترسها، خواستهها و آرزوها و از همه مهم تر یعنی شناخت هدف در زندگی. همهی ما انسانها، پیوسته به دنبال رسیدن به سعادت و کمال هستیم، اما خودشناسی به ما کمک میکند تا جستجو را به شکلی سنجیده و آگاهانه دنبال نماییم.
آموزش پیشنهادی
تست هوش چندگانه گاردنر
ابزارهای لازم برای خودشناسی |
از چند موضوع میتوان به عنوان ابزار مهم و اساسی خودشناسی یاد کرد که در ادامه در خصوص آن صحبت میکنیم:
1 – کنترل ذهن در مقابل نجواها |
شاید بتوانیم یکی از مهمترین ابزارهای اساسی در زمینه خودشناسی را موضوع کنترل ذهن بدانیم. زیرا تا زمانی که ذهن و نجواهای ذهنی خود را نشناسیم و روش برخورد با ذهنمان را ندانیم و بلد نباشیم، یا در کلامی سادهتر، نتوانیم دست ذهنمان را بخوانیم، مسلم است که راهی برای خودشناسی نیز پیدا نخواهیم کرد، چرا که نمیتوانیم از عهده نجواهای ذهنی برآمده و صدای قلب خود را بشنویم و در ادامه حرف قلبمان درخصوص هدایت را دریافت کنیم.
نباید از یاد ببریم که ما در هرلحظه، درحال گوش دادن به نجواهای ذهنی و یا صداهای قلبی خود هستیم. پس یا در حال پیروی از شیطان ذهن هستیم و یا در حالت پیروی از هدایت خداوند.
با مفهوم کنترل ذهن، در مقاله “هر آنچه برای کنترل ذهن لازم دارید” بیشتر آشنا شوید:
هر آنچه برای کنترل ذهن لازم دارید
2 – دریافت هدایت الهی |
همانطور که بیان شد، یکی از ابزارها کنترل ذهن بود. باید بتوانیم همیشه از عهدهی این کار که نجوای ذهن را دریابیم یا هدایت الهی و قلبی، به خوبی برآییم. دریافت هدایت الهی را میتوان با ساخت باوری توحیدی تحت این عنوان شروع کرد که: “به هیچ چیز جز خداوند، به عنوان نیرویی که برگی به اذن او به زمین نمیافتد، وابسته نمی شوم”.
این موضوع همان بستر مهم است که باید در وجودمان ایجاد کرده و پس از آن، جنبههای زندگی خود را بر روی این بستر بچینیم. هر مقدار که بتوانیم این نگاه و باور توحیدی را بسازیم، بهتر میتوانیم موجودیت فرکانسی و توانایی خودمان را در خلق خواستههای خود بشناسیم و درک کنیم و در مقابل نیز حریف نجواهای ذهنیمان بشویم. خب این یعنی ما توانستهایم نسخهای بهتر از خودمان را ایجاد کرده و این همان خودشناسی است.
3 – ایجاد رابطه درونی خود با انرژی |
شاید بتوان از ایجاد رابطه درونی ما با انرژی، به عنوان مهمترین رابطه زندگی یاد کرد که این انرژی تمام هستی را مدیریت میکند و او را خدا نامیدهایم. در حقیقت، به اندازهای که فاصله فرکانسی میان ذهن و فطرت روحانی ما کمتر شود، به همان اندازه قادر به دریافت هدایت الهی میشویم و به همان اندازه صفاتمان خداگونهتر شده و میتوانیم از آن دیدگاه، به همه مسائل و جوانب زندگیمان بنگریم و در یک کلام، خداگونهتر عمل نماییم.
4 – بمبباران مغز با افکار مثبت |
به نظر میرسد یکی از بهترین راههای رسیدن به خودشناسی، این است که بتوانیم خود و مغزمان را در بمببارانی از افکار مثبت قرار دهیم. به این معنی که با خود بنشینیم، و صادقانه بیاندیشیم که چه مواردی در این دنیا میتواند ما را خوشحال کند. مشخص است که این موارد برای انسانهای مختلف، متفاوت است. مثلا گاهی اوقات شخصی به رفتن با مسجد خوشحال میشود، شخصی دیگر با سفر خارجی و دیگری با تحصیل و دانشگاه رفتن خود را خوشحال و شاداب در مییابد. پس لازم است تا دریابیم واقعا چه چیزی ما را خوشحال میکند. حتی اگر به قدری فرکانسمان منفی است که توانایی دیدن نکات خوشحالکننده را نداریم، اینجاست که میتوانیم به سراغ مواردی برویم که ما را عصبانی و ناراحت میکنند، سپس نکات در تضاد با این مورد را در نظر میگیریم چرا که این نکات متضاد دقیقا نکاتی هستند که ما را خوشحال میکنند.
راه میانبر و جادویی برای رسیدن به موفقیت تنها در یک شب وجود ندارد، ما برای خودشناسی باید دریابیم چه چیزی به ما احساس شعف درونی میدهد و زمانی که از زندگی لذت ببریم و شعف داشته باشیم، یعنی خود را خیلی خوب شناختهایم.
پس باید سعی کنیم تا به احساسات، سرگرمیها و هر آنچه که توجهمان را به خود جلب میکند، توجه داشته باشیم. بسیاری از ما ترجیحمان بر این است که در حوزهای فعالیت داشته باشیم که بیشترین علاقه را به آن موضوع داریم. پس هر چه ما نسبت به علایق خود آگاهی بیشتری کسب کنیم، بهتر میتوانیم مسیر زندگی خود را مشخص کنیم.
5 – باورها را تغییر بدهیم |
همانطور که در بالا بیان شد، زمانی که از زندگی لذت میبریم، دقیقا همان نقطهای است که به خودشناسی رسیدهایم. برای آنکه بتوانیم این حس خوب لذت بردن از زندگی را تجربه کنیم، گاهی لازم است از تغییر باورهای خود کار را آغاز نماییم. این باورهای نادرستی که ممکن است در ما وجود داشته باشند، در یک شب در وجودمان شکل نگرفتهاند که بتوانیم یک شبه آنها را تغییر دهیم. این باورها حاصل تکرار تفکر مداوم به مدت سالهای طولانی بوده و آنقدر تکرار شدهاند که در ذهنمان به یک عادت و باور تبدیل شده و این عادات و باورهای نامناسب، به صورت ناخودآگاه ما را از خودشناسی و لذت دور کرده اند.
زمانی که ما طبق تکنیک شماره 4، خود را در معرض افکار مثبتی که دوست داریم، قرار میدهیم، آرام و پیوسته و با گذشت زمان، باورهای نادرستمان شروع به سست شدن میکنند و با تکرار و تداوم، باورهای درست و جدید را جایگزین این باورها میکنیم تا باورهای جدید برای ما عادت شده و بهصورت ناخودآگاه برای ما شادی و لذت را به ارمغان بیاورند.
شاید این پروسه زمانبر باشد، اما کسانی که زندگی خود را با اینکار از این رو به آن رو کردهاند، در مییابند که این زمان طولانی و تغییر باورها، چه ارزش والایی را دارد.
6 – رجوع به رفتارها |
با زبانی ساده اگر بخواهیم مطلب را باز کنیم، مواقعی وجود دارد که از شخصی، کاری بسیار ناشایست و بد را میبینیم، برای مثال از شخصی خیانت میبینیم و ممکن است به او بگوییم ” حالا خوب تو را شناختم”، یا شخصی برای ما کاری مثل فداکاری انجام دهد و ما به او بگوییم “خیلی خوشحالم که شناختمت”. منظور ما از بیان این جملات این است که شناخت ما در همان مورد بخصوص، از طریق مشاهدهی اعمال و رفتار آن فرد صورت پذیرفته است. حال میتوانیم این موضوع را نسبت به خودمان نیز تعمیم دهیم. همهی ما ظاهری داریم که آن را خیلی خوب میشناسیم، مثلا با تماشای خود در آینه، اما در مقابل باطنی داریم که منظور از خودشناسی همان شناخت باطن است. ما نمیتوانیم مستقیماََ باطن را بشناسیم، اما از روی برخی نشانهها میتوان به این مهم دست یافت و بخشی از مسیر خودشناسی را طی نمود. این نشانهها درست همان رفتار و عکسالعملهایی است که از ما نسبت به اتفاقات سر میزند. حال اگر عکسالعمل ما به اتفاقات نامناسب بود، یعنی ما در آن مورد نقطه ضعف داریم و در مقابل اگر رفتارمان مناسب بود، یعنی این مورد نقطهی قوت ماست.
تمامی اتفاقات رخ داده در زندگی ما برای درس دادن به ما طراحی شده و تصادفی نیستند. درسهایی که به ما میآموزند بهتر خود را بشناسیم و نقاط ضعف را کمرنگتر و در مقابل، نقاط قوت را پررنگتر نماییم.
از طرف دیگر درواقع این موضوع همان، شناسایی ویژگیهای شخصیتی نیز میباشد. زمانی که با خصوصیات فردی خود آشنا باشیم، حرکتمان به سمت شکوفایی استعدادهای بیشتر و تواناییهایمان آسانتر میگردد. با درک نقاط قوت و استعداها میتوانیم به موفقیت بیشتری دست یابیم. هیچ انسانی کامل نیست، همهی ما به خوبی از دیگران انتقاد میکنیم، اما نقصهای خود را نمیبینیم. خودشناسی سبب میشود تا عیبهای خود را ببینیم و اشتباهاتمان را بپذیریم و در جهت بهبود آن ها گام برداریم.