مایکل جردن ستاره بی چون و چرای دنیای بسکتبال است که همواره با تضادها و موانعی روبرو شده، اما هرگز از تلاش دست نکشیده و به راه خود ادامه داده است. در این نوشته، زندگینامه جامع و کامل این شخصیت موفق همراه با تمام نکات موفقیتی، برای استفاده از تجربیات این فرد در زندگی شخصی، بیان شده است.
دوستان عزیز،
ما در بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده زندگینامه فوق العاده جالب مایکل جردن را به صورت کاملا ابتکاری و برای درک بهتر شما خواننده عزیز به شکل پرسش و پاسخ درآورده ایم. با ما همراه باشید.
مایکل جردن لطفا خودتان را معرفی نمایید.
مایکل جردن هستم که در ۱۷ فوریه ۱۹۶۳ در نیویورک متولد شدم و به عنوان یک بسکتبالیست مشهور شناخته میشوم.
اولین جرقهی بسکتبالیست شدن شما چطور زده شد؟
پدر و ماردم، من و لری برادرم را به تمرین بسکتبال تشویق میکردند. پدرم یک زمین بسکتبال کوچک در حیاط خلوت خانه برای تمرین من و برادرم ایجاد کرد. ما تقریبا همه زمان خودمان را به تمرین بسکتبال میپرداختیم.
آیا زندگی شما، یک زندگی مرفه بود؟
ما زندگی معمولی داشتیم و اصلا در سطح مرفه جامعه نبودیم. زندگی عجیب و غریب یا متفاوت از بقیه نداشتیم. حتی به باشگاه ورزشی هم نمیرفتیم و مثل همه دوستانم فقط یک توپ برای بازی داشتیم.
هر دوست شما یک توپ بسکتبال برای بازی داشت، ولی چه چیز شما و لری را از آنها متمایز کرده بود؟
این تفاوت که من و برادرم واقعا باهم رقابت میکردیم. از نظر ما حیاط خلوت کوچکمان یک زمین بسکتبال واقعی با چندین تماشاچی بود.
آیا لری نیز در این زمینه حرفهای بوذ؟
بله، برادرم در بسکتبال واقعا حرفهای بود. خیلی از تکنیکها را از او آموختم. ما ساعات زیادی را باهم مسابقه میدادیم. لری یک سال از من بزرگتر بود و در واقع خیلی قوی بود اما من یک مزیت نسبت به او داشتم که قدم بلندتر بود.
در مدرسه همه لری را به عنوان برادر من می شناختند. مربی بسکتبالم پاپ هررینگ، معتقد بود اگر لری کمی از من بلندتر میبود، این من بودم که باید توسط لری شناخته میشدم. اوایل وقتی مسابقه میدادیم و لری اکثرا پیروز میشد هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم روزی از او جلو بزنم و همه او را برادر مایکل صدا بزنند.
آیا از دوران مدرسه بسکتبال برای شما آغاز شد؟
من در سال اول دبیرستان سعی کردم عضو تیم شوم، اما مربی مرا نپذیرفت و معتقد بود مناسب این ورزش نیستم و مهارت و قدرت بدنی خوبی ندارم.
این ورزش را کنار گذاشتید؟
خیر، پدرم همیشه امیدواری و تلاش را به من آموخته بود. همین آموزشهای او سبب شد بیخیال علاقه خودم نشوم و همچنان به تمرین سرسختانه بپردازم.
با وجود حرف مربی، از شکست نمیترسیدید؟
شکست برای من بیمعنی بود. ساعتهای زیادی در شبانهروز ورزش میکردم و به تمرین بسکتبال میپرداختم.
تلاشها نتیجه داد؟
بله، آنقدر تلاش کردم تا اینکه سال بعد مربی مرا پذیرفت. اما این هدف نهایی من نبود باید هر روز بهتر میشدم.
پس از آن چه اتفاقی افتاد؟
آنقدر در دبیرستان موفق شدم تا اینکه صدای پیروزیام به گوش چندین دانشگاه رسید. دعوتنامههای زیادی از دانشگاههای مختلف با پیشنهاد ارائه بورس تحصیلی و حضور در تیم بسکتبال آنها برایم ارسال شد. من در نهایت دانشگاه کارولینای شمالی را انتخاب کردم.
درس را در کنار ورزش مورد علاقه خود دنبال کردید؟
بله، در رشته جغرافیای فرهنگی شروع به تحصیل کردم. همزمان به صورت حرفهای بسکتبال را دنبال میکردم. اما قبل از فارغ التحصیلی، برای پیوستن به NBA از کالج خارج شدم. شیکاگو بولز برای بازی در تیم خودشان مرا انتخاب کردند.
لطفا توضیحی در مورد خانوادتون بدهید؟
ما یک خانواده پرجمعیت هستیم. پدرم در کارخانه جنرال الکتریک، ناظر فنی بود. مادرم کارمند بانک بود. پدرم آدم شرافتمندی بود و به تربیت ما بسیار اهمیت می داد. او به ما آموخت همیشه سعی و تلاش کنیم تا به موفقیت برسیم و از آرزوهای خودمان دست نکشیم. از ما می خواست که به سمت زندگی خیابانی و خوش گذرانیهای بیهوده نرویم. من چهار خواهر و یک برادر نیز دارم.
مهمترین دلیل پیشرفت خود را چه میدانید؟
در واقع همین سختگیریهای پدرم و نوع تربیتی که در خانواده ما وجود داشت، یکی از عوامل اصلی پیشرفت من بود. خانواده ما وقتی من کودک بودم به ویلمینگتن در کارولینای شمالی مهاجرت کردند.
آیا در مدرسه تنها به بسکتبال مشغول شدید؟
خیر، من در سایر رشتههای ورزشی مثل بیسبال، بسکتبال و فوتبال آمریکایی فعالیتهای ورزشی زیادی داشتم. اما فعالیت اصلی من در رشته بسکتبال بود. وقتی سال دهم دبیرستان بودم با دوستم هاروست اسمیت رقابتی برای بازیکن تیم اول مدرسه داشتیم. او که قدش از من بلندتر بود برنده شد.
این شکست شما را ناامید کرد؟
خیر، چون شکست برایم به عنوان راهی برای پیشرفت بود، ناامید نشدم. در تیم دوم مدرسه شرکت کردم. قدرت و قابلیتهای خودم را به همه نشان دادم و توجه مربیان را به خودم جلب کردم. قدم بلندتر شده بود و حدودا به 2 متر رسیدم و توانستم بالاخره در تیم اول دبیرستانمان عضو شوم.
چه چیز مایکل جردن را ستاره کرد؟
من ستاره به دنیا نیامده بودم، اما باید ستاره میشدم. برای همین از شکستهایم درس میگرفتم و بیشتر تلاش میکردم. به نظرم انگیزه و روحیه بالایی که داشتم کمک زیادی به من کرد تا راه موفقیت را پیش بگیرم. من به استعداد خودم ایمان داشتم. من شکست خوردن را میپذیرم؛ اما تلاش نکردن را هرگز نخواهم پذیرفت.
نقطه عطف زندگی شما چه بود؟
آشنایی با دین اسمیت سرمربی تیم بسکتبال دانشگاه در واقع اصلی ترین نقطه عطف زندگی من بود. او بیشترین کمک را به من کرد تا راه ستاره شدن را پیدا کنم. او مرا به چالش کشید، فروتنی را هم به من آموخت. موفقیتهای دانشگاهم به لطف اسمیت و پشتکار خودم خیلی زیاد بود.
بخشی از این موفقیتها را بگویید.
سال اولی که در تیم دانشگاه بودم از سوی کنفرانس غرب به عنوان بهترین بازیکن انتخاب شدم. در همان سال مقام قهرمانی را نیز در این کنفرانس به دست آوردم.
همچنین در مسابقات غرب لیگ دانشگاهی توانستم عنوان امتیازآورترین بازیکن را بدست بیاورم.
در مسابقات المپیک 1984 نیز مدال طلای یکی از بهترین ملیپوشان بسکتبال آمریکا را به دست آوردم.
از تیم UNC برای ما بگویید؟
موقعی که من وارد تیم شیکاگو بولز شدم این تیم موقعیت خوبی نداشت شکستهای زیاد و پی در پی آن، باعث شده بود که تماشاچیان و طرفداران این تیم کم شود. حضور من موقعیت این تیم را تغییر داد و آن را به جایگاه ممتازی در لیگ حرفهای و بین تماشاچیان، رساند.
من در آن مدت، به عنوان یکی از برترین بازیکنهای لیگ NBA در تیم ستارگان منتخب قرار گرفتم. 15 فصل برای این تیم بازی کردم و روز به روز موفقیتهای بیشتری برای تیم رقم میزدم. به طوریکه در دو دهه 1980 و 1990 این تیم را به محبوبیت زیادی رساندم.
ویژگی خاص شما در زمین بسکتبال چه بود؟
من در بسکتبال سبک مخصوص خودم را ایجاد کردم. خیلی سریع بودم و همه تکنیکها را باهم انجام میدادم. توپ را از حریف میگرفتم و به سمت دروازه میرفتم. با پرش بلند معروفم توپ سنگین بسکتبال را در سبد میانداختم و خودم از سبد آویزان میشدم. این حرکت نمایشی، باعث جلب توجه تماشاگران میشد و به نوعی برند من در زمین بسکتبال به حساب میآمد.
چرا مدتی را از بسکتبال خداحافظی کردید و چه شد که برگشتید؟
در سال 1993 تصمیم گرفتم بسکتبال را رها کرده و وارد دنیای بیسبال شوم. این تصمیم ناشی تاثیر درگذشت پدرم بود. اما من در سال 1995 با قدرتی بیشتر دوباره به تیم خودم و به سمت چیزی که عاشقش بودم برگشتم. تا سال 1998 رهبری سه قهرمانی را برای این تیم بر عهده داشتم به طوری که در همین دوران تیم بولز موفق شد با 72 پیروزی رکورد بیشترین پیروزی در تاریخ یک فصل NBA را از آن خود کند.
در سال 1999 برای بار دوم بازنشستگی خودم را اعلام کردم اما این کنارهگیری نیز چندان نپایید و در سالهای 2001 تا 2003 به عنوان بازیکن تیم ویزاردز دوباره فعالیت حرفهای خودم را در NBA از سر گرفتم.
آیا نقطهای بوده که در آن ثابت بمانید و از تلاش و بهتر شدن دست بکشید؟
خیر، من به بسکتبال به شدت علاقهمند بودم و همچنین خستگی ناپذیر! هیچوقت از تلاش برای بهتر شدن دست نکشیدم. من حتی زمانی که در اوج بودم، باز هم برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر تلاش میکردم.
مایکل جردن افتخارات خودتان را برای ما نام ببرید.
- 5 بار جایزه باارزشترین بازیکن NBA را به دست آوردم.
- 10 بار در تیم منتخب NBA قرار گرفتم.
- 14 بار در بازی ستارگان NBA حضور داشتم.
- 10 بار به عنوان امتیازآورترین بازیکن فصل NBA انتخاب شدم.
- 6 بار عنوان بیشترین توپربایی فصل را از آن خود کردم.
- 6 بار جایزه بهترین بازیکن مرحله حذفی در NBA را کسب کردم.
- در سال 1998 جایزه بهترین مدافع سال NBA را از آن خود کردم.
از سایر فعالیتهای خودتان بگویید؟
من با برندهای بسیاری از جمله کوکا کولا، مک دونالد و غیره همکاری داشتهام، اما در همکاری با برند ایر جردن نایکی موفقیت زیادی بدست آوردم.
پس از بازنشستگی، به چه جرفهای مشغول شدید؟
بعد از بازنشستگی، در سال 2006 سهام تیم شارلوت بابکتس را خریداری کردم. در سال 2013 مالکیت 90 درصد این تیم از آن من شد و نام آن را به هورنتس تغییر دادم.
همچنین یک نمایشگاه اتومبیل و 7 رستوران را نیز اداره می کنم. علاوه بر این، با بازی در کنار شخصیت کارتونی لونی تونز در فیلم Space Jam نیز توانستم نامم را به عنوان مایکل جردن بازیگر نیز ثبت کنم.
به نظر شما، علاوه بر پذیرفتن شکست و ناامید نشدن، چه چیز در حرفه شما موثر بود؟
تمرین، تمرین و باز هم تمرین!
آیا از تصور و تجسم خلاق در ذهن خود برای پیشرفت بهره بردهاید؟
همیشه اهدافم را در ذهنم تصور میکردم تا بدنم آماده رسیدن به آن اهداف و پیروزیها شود.
ثروت کنونی شما چقدر است؟
ثروت من تا سال 2020 حدودا 2.1 میلیارد دلار است.
درسهایی که میتوانیم از زندگی این فرد موفق بگیریم و برای اصلاح بعضی از باورهای نادرست خود به کار ببریم:
- همچون بسیاری از افراد موفق، بدون تحصیلات آکادمیک نیز میتوان موفق شد و مدرک تحصیلی پایین، مانعی بر موفقیت نیست. مایکل جردن تحصیلات خود را به اتمام نرساند چرا که تلاشش مبنی بر موفقیت در زمینه مورد علاقهاش بود و به همین دلیل، تحصیل را برای پیشرفت در بسکتبال کنار گذاشت.
- مایکل جردن همیشه قصد داشته تا با وجود همه تضادها، صحبت مربی دبیرستان و غیره، بهترینها را برای خود بسازد و این کار را با عملگرایی و تلاش بسیار زیاد ممکن کرده است. پشتکار و ادامه دادن، حتی باوجود متحمل شدن شکست، کاری بود که مایکل جردن افسانهای را به دنیای ورزش معرفی نمود.
- تجسم خلاق یکی از عوامل مهم در رسیدن به موفقیت است. مایکل جردن همواره از این تجسم خلاق استفاده کرده و خود را در قالب یک قهرمان موفق بسکتبال تصور کرده است. همین موضوع سبب میشود تا بدین شکل فرکانس خواسته خود را به جهان هستی ارسال کنیم و جهان هستی نیز، بهترین مسیرهای متناسب با این خواسته و فرکانس را پیش روی ما قرار دهد.
- در زندگی هر شخص موفق، شکست و یا مانع دیده میشود. تفاوت افراد موفق با افراد معمولی، در این است که ایشان از این تضادها به بهترین شکل ممکن بهره برده و با حل آن، خود را قوی و قویتر میکنند. مایکل جردن نیز در زندگی، تضاد و شکستهایی داشته. اما ایشان بیان میکند که این شکستها برایش بهترین درسها را داشته و تمام تلاشش را به کار بسته تا این شکست را جبران نماید.
- رسیدن به یک موفقیت، نباید نقطه نهایی باشد، بلکه این موفقیت باید پله و سکویی برای دستیابی به موفقیتی دیگر باشد. معمولا افراد، با رسیدن به یک موفقیت کوچک، از ادامه راه دست کشیده و به همان موفقیت اکتفا میکنند، با این تصور که در همان موفقیت ثابت ماندهاند. اما توقف در یک موفقیت، یعنی سقوط و پایین آمدن. افراد موفق و ثروتمند، هر گز به یک سطح قانع نشده و همواره بیشترین تلاش را برای دستیابی به سطوح بالاتر انجام میدهند. مایکل جردن نیز به مانند بسیاری از افراد موفق، توانسته به بهترین شکل ممکن، با دستیابی به هر موفقیت، خود را برای موفقیتی دیگر آماده کند و در همین خصوص عنوان میکند که :”من حتی زمانی که در اوج بودم، باز هم برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر تلاش میکردم“.