دوستان عزیز:
ما در بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده قصد داریم شما را با اسدالله عسگراولادی آشنا کنیم. زندگینامه فوقالعاده جالب او برای درک بهتر در قالب پرسش و پاسخ به شرح زیر میباشد. با ما همراه باشید.
اسدالله عسگراولادی شما متولد چه سالی هستید و در کجا به دنیا آمدید؟
من در ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در چهارراه سیروس، تهران به دنیا آمدم.
تحصیلات شما چقدر هست و در کجا درس خواندید؟
من مدرسه شبانه میرفتم. در کنکور سراسری شرکت کردم و در رشته ادبیات قبول شدم. از همان ابتدا به اقتصاد و کارهای حقوقی علاقه داشتم برای همین گاهی بعد از کلاسهای خودم سری به دانشکده اقتصاد و حقوق میزدم و سر کلاسها حاضر میشدم تا آن علم را هم بیاموزم.
لطفا توضیحی راجب خانوادتون بدهید؟
من در یک خانواده متدین که در سطح پایینی از جامعه بودند به دنیا آمدم. پدرم یک مغازه عطاری داشت و اصالت ما به دماوند برمیگردد. اوضاع مالی خانواده ما خوب نبود و اصلا نمیدانستم ثروتمندان چگونه زندگی میکنند.
اسدالله عسگراولادی فعالیت خودتان را چطور آغاز کردید؟
چون اوضاع مالی ما خوب نبود من و برادرانم از سنین کم در بازار تهران کار میکردیم. من از صفر که نه حتی از زیر صفر کارم را شروع کردم. آن زمان شاگرد مغازهای بودم که ماهی شش تومان به من میداد.
اولین سودی که کردم 15 سال بیشتر نداشتم. این بود که یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان از بازار تهران خریدم و آن را به نانوایى سر محل به قیمت ۷۰ تومان فروختم. من شبانهروز کار و تلاش میکردم تا پول خوبی بدست آورم.
چطور وارد کار صادرات شدید؟
تا وقتی درسم تمام شود در یک شرکت صادراتی کار میکردم وقتی آنجا صادرات انجام دادیم تصمیم گرفتم من هم یک بازرگان و صادرکننده بشوم نه یک واردکننده!
رفتم کارت بازرگانیام را بگیرم اما چون 22 سالم بود و باید 24 سال میداشتم قبول نکردند این کارت را به من بدهند تا وقتی که نایب رئیس اتاق بازگانی طبق قانون تصمیم به امتحان گرفتن از من گرفت. او از من چندین سوال پرسید و من همه را پاسخ دادم. او زنگ زد به کارمندش و گفت این باید جای من بشیند! دقیقا 25 سال بعد جای او نشستم.
چه کاری را برای صادرات انتخاب کردید اسدالله عسگراولادی؟
وقتی 24 سالم بود به کار خشکبار علاقه زیاد داشتم برای همین سعی کردم با قسط یک حجره در بازار تهران بخرم. فعالیتم را با صادر کردن زیره آغاز کردم. زیره هم ارزان بود هم سرمایه اولیه زیادی نمیخواست برای همین بهترین انتخاب من بود. اولین معاملهام با سنگاپور بود.
من با نیویورک هم معاملات بسیار داشتم تا جایی که من شدم کسی که در تمام جهان قیمت زیره را تعیین میکرد. همه تلاشها و تحمل سختیهای معاملات و تجارت مرا به اینجا رسانده است. دفاتری هم در هامبورگ، دبی و لندن دارم که دفاتر تجاریام هستند.
آقای اولادی چطور ثروتمند شدید؟
اوضاع مالیام که کمی بهتر شد تصمیم گرفتم پسته و کشمش هم صادر کنم. پسته خیلی گران بود من پول کافی نداشتم اما چون چندین سال در بازار کار کرده بودم اعتبار داشتم و برای همین به من اعتماد میکردند و نسیه میدادند من هم خوش حسابی میکردم.
بعد از چند سال شرایط مالیام دیگر عالی بود برای همین تصمیم گرفتم کارخانه حساس را در مشهد تاسیس کنم. من یاد گرفته بودم با سودهایی که بدست میآوردم زمین و ملک میخریدم. برای همین الان زمین و انبار و خانههای زیاد دارم.
همه فکر میکنند من به یکباره سرمایهدار شدم اما نمیدانند من همه عمرم از صبح زود کار کردم و کم کم و اصولی خرید میکردم. من خانههایم را آن زمان گران نخریدم. از صفر به ثروت رسیدم. من یک تاجرم اصول خرید و فروش را میدانم.
پول دارم، اما نه به آن اندازه که میگویند. غنی هستم، ثروتمند نیستم. در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه که البته قیمتشان بالاست. خانهام خیابان فرشته است. انبارم بزرگترین انبار تهران است.
هیچوقت هم جلوی قاضی نایستادهام. نه محاکمه شدهام نه کسی را پای میز محاکمه کشاندهام. اگر طلبکار بودم یا گرفتهام یا بخشیدهام. به هر حال من تکاثر ثروت ندارم.
افتخار میکنم که میلیارد هستم با آن همه تلاش باید هم میبودم اما میلیاردرترین ایرانی نیستم. شاید هفت هزارمین ثروتمند باشم. من سرمایهگذار هستم نه سرمایهدار!
چطور عضو اتاق بازرگانی شدید؟
بعد از انقلاب 57 امام خمینی (ره) به من و هفت نفر دیگر برای اداره این اتاق رای دادند. من هم عضو این اتاق و هم نائب رئیس آن بودم. در این سالها همه تلاشم را کردم تا بهترین شرایط را برای همه فراهم کنم و آبرو خودم را نبرم. من هیچ رانت و پارتی بازیای نکردم.
اسدالله عسگراولادی اصول شما در تجارت چیست؟
- همیشه سعی کردم زودتر از دیگران مطلع شوم. زودتر از دیگران تصمیم بگیرم و وقتی تصمیم گرفتم با پشتکار عمل کنم.
- من هیچوقت به هیچکس، حتی یک فرد معتبر و قابل اعتماد، بیش از یک هفتم سرمایهام را نسیه نمیدهم. به شما هم نصیحت میکنم این کار را نکنید تا اگر آن مقدار که دادید به خطر افتاد بقیه سرمایهتان را نبازید.
- سعی کنید همیشه نقد خرید کنید یا با اعتبارتان. اگر هم اینکار را میکنید هیچوقت بیشتر از نصف داراییتان نسیه نخرید.
- تا جای ممکن نباید وام گرفت من هیچوقت وام نگرفتم.
- من معنقدم هیچ وقت نباید شریکم را عوض کنم. 50 سال است که با یک نفر شریکم.
- وقتی پای رقابت در میان است تجارت بیرحم میشود. گاهی مهربانی و معرفت سودی ندارد باید بیرحم بود وگرنه تمام سرمایهای که با زحمت بدست آوردی میبازی.
- اگر جنسی را فروختید و یک ساعت بعد گران شد نباید زیر معامله بزنید. همیشه با کیفیتترین محصول را بدهید تا مشتری شما ثابت بماند. هر جاى دنیا زیره مىخواستند ۴۸ ساعت بعد من بالاى سرشان بودم و بعد هم به خاطر کیفیت دیگر مرا رها نمىکردند.
- درآمدم و هر چه را دارم اینگونه تقسیم کردهام: ۲۰ درصد مال خدا، ۲۰ درصد مال انفاق، ۲۰ درصد خرج خانواده و با بقیهاش چیزى مىخرم.