دوستان عزیز:
ما در بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده قصد داریم شما را با اندرو کارنگی آشنا کنیم. زندگینامه فوقالعاده جالب او برای درک بهتر در قالب پرسش و پاسخ به شرح زیر میباشد. با ما همراه باشید.
اندرو کارنگی شما متولد چه سالی هستید و در کجا به دنیا آمدید؟
من ۲۵ نوامبر سال ۱۸۳۵ در دانفرملاین در اسکاتلند به دنیا آمدم.
تحصیلات شما چقدر هست و در کجا درس خواندید؟
دوران ابتداییام را در مدرسهی رایگان دانفرملاین گذراندم.
لطفا توضیحی راجب خانوادتون بدهید؟
مادر و پدرم مارگارت مریسون و ویلیام کارنگی بودند. وضع مالی ما بسیار بد بود. به صورتی که با یک خانواده دیگر در یک کلبه زندگی میکردیم که فقط یک اتاق داشت که ما دو خانواده از آن استفاده میکردیم.
همه اینها به کنار، حتی محل کار ما و خانوادهای که باهم زندگی میکردیم همان اتاق مشترک بود. کار آنها هم مثل ما، بافندگی بود. هر دو خانواده فقیر بودیم.
13 ساله که بودم خانوادم برای نجات از قحطی اسکاتلند و مشکلات اقتصادی که داشتیم تصمیم گرفتند پول قرض کنند تا به آمریکا مهاجرت کنیم. ما در آلگینی پنسیلوانیا مستقر شدیم.
من تصمیم گرفتم تا زمانی که مادرم زنده بود ازدواج نکنم. پس از این که مادرم در سال ۱۸۸۶ از دنیا رفت، با لوئیز ویتفیلد ازدواج کردم. در سال ۱۸۹۷ صاحب یک فرزند به نام مارگارت کارنگی شدیم.
فعالیت خودتان را چطور آغاز کردید نصرت اندرو کارنگی؟
وقتی در اسکاتلند مستقر شدیم من هم مجبور شدم برای امرار معاش خانواده شروع به کار کنم. در سال 1848 در یک شرکت برای مسئولیت تعویض ماسوره دستگاهها شروع به کار کردم. با سن کمی که داشتم مجبور بودم هر 6 روز هفته 12 ساعت کار کنم.
بعد از چند وقت به علت تلاش زیادی که کردم یکی از تولیدکنندههای ماسوره از من خواست تا با حقوق بیشتری برای او کار کنم. کار در کارخانه دشواریهای زیادی داشت و برای سن من مناسب نبود.
کار در شرکت تلگراف چگونه پیش رفت؟
به شرکت تلگراف اوهایو پیوستم و تمام سعی خودم را کردم تا در این کار موفق شوم و افراد مهم را بشناسم تا ارتباطات خودم را قوی کنم. همچنین استعدادم در این کار آنقدر زیاد بود که به سرعت معنی پیامهای تلگرافی و صداها را متوجه شدم. طوری که یک سال بعد اپراتور تلگراف شدم.
موفقیت اصلی من وقتی بود که اسکات به من پیشنهاد کار در شرکت ریلی پنسیلوانیا را داد. این شرکت قدم اولیه من برای ورود در دنیای صنعت ریلی و ثروتمند شدنم بود. من به عنوان منشی و مسئول تلگراف شرکت شروع به کار کردم.
اندرو کارنگی چه کسانی در زندگی شما تاثیرگذار بودند؟
اولین نفر کلنل جیمز اندرسون بود که در یک روز هفته کتابخانه خودش را باز میکرد تا کودکان کار رایگان در آن کتاب بخوانند. من هم خیلی از کارهایی که کردم و انگیزه گرفتم از نتایج این کتاب خواندنم بود.
نفر بعد اسکات بود او کمکم کرد تا سرمایهگذاری کردن را یاد بگیرم و قدمهای اقتصادی بردارم. من با مقداری از حقوقم و پاداشی که گرفتم تعدادی سهام از شرکتهای زیرمجموعهی پنسیلوانیا را خریداری کردم.
از سایر فعالیتهای خودتان برای ما بگویید.
من سهامی از شرکت تولیدکنندهی واگنهای تختخوابدار را خریداری کردم تا مردمی که از قطار استفاده میکنند بتوانند مسافرتهای خوبی داشته باشند.
در سال ۱۸۶۱ با پیشنهاد اسکات مدیریت و سرپرستی ریلهای حملونقل نظامی و همچنین خطوط تلگراف شرکت در شرق آمریکا را به عهده گرفتم. اتصال خطوط تلگراف و بازگشایی خطوط ریلی از جمله دیگر کارهایی بود که انجامشان دادم.
اندرو کارنگی در مورد ورود به صنعت پلسازی برای ما بگویید.
از همان ابتدا که وارد کار شده بودم همیشه دوست داشتم شرکت مستقلی برای خودم داشته باشم. من قبل از جنگ در شرکتهای نفتی و آهن آلات سرمایهگذاری کرده بودم که بخاطر شرایط جنگی و نیاز به آهن سود زیادی برای من به ارمغان آورد تا توانستم شرکت پلسازی خودم را تاسیس کنم.
از اقدامات خودتان در صنعت فولاد به ما بگویید.
من استفاده از فرآیند بسمر در تولید فولاد را اختراع کردم که باعث میشود کربن موجود در آهن چدن، در فرآیندی سریع سوزانده میشود. توسعهی این فرآیند باعث کاهش شدید قیمت فولاد شد.
من شرکت خودم را با عرضهکنندگان مواد خام صنعتی ادغام کردم. شرکت فولاد من بزرگترین تولیدکنندهی آهن چدن، فولاد ریلی و کُک در جهان بود.
از فعالیتهای بشردوستانه خودتان برای ما بگویید.
به نظرم وقتی تا حدی پولدار شدم دیگر باید برای مردم کار میکردم. در محل تولدم یک استخر عمومی تاسیس کردم. همچنین به کتابخانهای که به نام من یعنی کتابخانه اندرو کارنگی بود، مبلغی پول اهدا کردم. من در ساخت بیش از 3 هزار کتابخانه کمک مالی کردم.
برای مرکز پزشکی دانشگاه نیویورک یک کتابخانه بافتشناسی در بیمارستان تاسیس کردم. برای تاسیس دانشگاه بیرمنگام نیز کمک مالی کردم. موسسه آموزشی کارنگی را نیز تاسیس کردم.
من خودم را در برابر فرهنگ و پیشرفت مردمم مسئول میدانستم برای همین سعی میکردم آزادی را به مردم آموزش دهم و در روزنامههایی که صاحبشان بودم مطالب مفیدی برای یادگیری افراد قرار دهم. در این راه مقالههای انتقادی زیادی هم در مورد سیستم سلطنتنی نوشتم.
همچنین ۳۰ میلیون دلار داراییهایم را به خیریههای مختلف بخشیدم.
برای کمک به کارمندانم صندوق بازنشستگی تاسیس کردم. همچنین در ساخت ۷ هزار ارگ کلیسایی کمک مالی کردم. تالار کارنگی را تاسیس کردم که یکی از بزرگترین تالارهای موسیقی آمریکا است.
کمی برای ما از تجربههای خودتان بگویید اندرو کارنگی.
- برای خودتان یک هدف دقیق مشخص کنید.
- با افرادی کار کنید که چیزهایی که شما میخواهید را دارند.
- تلاش زیاد کنید و این را به تمام افراد زیرمجموعههای خودتان هم یاد بدهید.
- اعتماد به نفس خودتان را بالا ببرید و به خودتان باور داشته باشید.
- ایدههای خوب و رویاهای بزرگ داشته باشید و برای رسیدن به آنها سر از پا نشناسید.
- برای هر عقبگردی در زندگی، یه جهش مساوی با آن وجود دارد.
- روزگاری بود که حتی یک دلار در جیبم نداشتم اما با باور خودم و تلاش زیاد ثروتمندترین آدم شدم.
- آنچه را مغز انسان تصور و باور کند، به آن می رسد پس مراقب افکار خودتان باشید.
- سعی کنید در کاری که میخواهید وارد شوید و هدفتان باشد متخصص شوید.
- ترس و شک و دودلی را در هر چیزی از خودتان دور کنید. ترس از فقر را به زانو درآورید.