وبلاگ

زیباترین دعاهای قرآنی از زبان حضرت موسی

در این نوشته، به بررسی دعاهای حضرت موسی علیه السلام می‌پردازیم که در قرآن بیان گردیده است و با بیان نقش دعا در زندگی این پیشوای الهی، سعی خواهیم کرد تا نشان دهیم که چگونه حضرت موسی علیه السلام، در مواقع گوناگون، از دعا به عنوان یک ابزار ارتباطی با خداوند استفاده نموده است. این دعاها نه تنها بیانگر نیازها و خواسته‌های این پیامبر الهی بوده‌اند، بلکه بطور بی‌نظیری از ایمان، توکل و تسلیم بودن حضرت موسی علیه السلام را نشان می‌دهد که در زندگی ایشان تجلی پیدا کرده است. از این طریق، ما سعی خواهیم کرد تا به درک عمیق‌تری از نقش دعا در تقویت ایمان و ارتقاء ارتباط انسان با خداوند بپردازیم.

مقدمه

دعا، زبانی است که انسان از آن برای بیان حاجات و خواسته‌ها استفاده می‌کند. در قرآن کریم، دعاها نه تنها ابزاری برای بیان نیازها و خواسته‌های انسان هستند، بلکه ایجاد ارتباط عمیق با خداوند و اظهار توکل و تسلیم نیز در آن‌ها به خوبی نمایان است. یکی از شخصیت‌های برجسته قرآن کریم که به وفور از دعاها استفاده نموده و در مواقع گوناگون، به تضرع و التجا پناه برده است، حضرت موسی علیه السلام می‌باشد.
حضرت موسی علیه السلام، یکی از انبیاء بزرگ الهی می‌باشد که زندگی وی سراسر مبارزه با ظلم و فساد و ارتباط نزدیک با خداوند بوده است. این پیامبر الهی، در مواجهه با فرعون و نظام ستم‌گرانه اجتماعی آن طاغوت، با تکیه بر قدرت الهی و اعتماد به خداوند متعال، اقدام به رهبری قوم خود نموده است و در طول این سفر پر از امتحانات گوناگون و در لحظات دشوار، به دعا و التجا می‌پرداخت.
در این نوشته ما قصد داریم به بررسی برخی از مهم‌ترین دعاهای حضرت موسی علیه السلام در قرآن پرداخته و نقش این دعاها در رشد روحی و معنوی انسان را مورد بررسی قرار دهیم.

دعاهای حضرت موسی (ع) در قرآن

تقاضای آب

سوره بقره/آیه 60

۞ وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ۞

و (به یاد آورید) زمانی را که موسی برای قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن‌گونه که هر یک (از طوایف دوازده‌گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می‌شناختند! (و گفتیم:) «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!»

زمانی که بنی اسرائیل به سوی بیت المقدس در حرکت بودند، در یک بیابان بسیار سوزان، گرفتار عطش و تشنگی خطرناکی شدند و به دنبال پدید آمدن بحران کمبود آب، از حضرت موسی علیه السلام آب خواستند. حضرت موسی علیه السلام نیز دست به دعا برداشته، برای بنی اسرائیل تقاضای آب نمود. خداوند متعال درخواست حضرت موسی را پذیرفت و به ایشان فرمان داد تا عصای خود را بر یک سنگ مخصوص بزند. حضرت موسی علیه السلام نیز این کار را انجام داد و ناگهان 12 چشمه آب (درست به تعداد قبائل بنی اسرائیل) از آن سنگ جوشیدن گرفت. 

تقاضای مشاهده خداوند

اعراف/آیه 143

۞ … قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ … ۞

… عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!»…

در این آیات از قرآن کریم و سوره مبارکه اعراف، صحنه عبرت‌انگیزی از صحنه‌های زندگی بنی‌اسرائیل نشان داده شده است. جمعی از بنی‌اسرائیل با اصرار از حضرت موسی (ع) خواستند تا خداوند را مشاهده کنند و اگر او را مشاهده نکنند، هرگز ایمان نمی‌آورند. حضرت موسی (ع) نیز از میان این افراد، هفتاد نفر را انتخاب کرده و به میعادگاه پروردگار برد و در آنجا تقاضای آن‌ها را به درگاه الهی عرضه داشت و فرمود:

“پروردگارا خود را به من نشان ده تا به تو بنگرم”

خیلی زود این پاسخ را از پروردگار شنید که هرگز مرا نخواهی دید، اما به کوه بنگر، اگر بجای خود ایستاد، من را خواهی دید. هنگامی که خداوند بر کوه جلوه کرد، آن کوه را محو و نابود و کاملا همسان با زمین کرد و حضرت موسی (ع) با دیدن این صحنه هولناک به حدی وحشت‌زده شد، که بی‌هوش شده و بر روی زمین افتاد.

تقاضای آمرزش و مغفرت و رحمت

سوره اعراف/آیه 151

۞ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ ۖ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ۞

(موسی) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانی!»

پیش از این دعا و این آیه، آیاتی از این سوره و سوره‌های دیگر قرآن کریم، به بیان داستان گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل پرداخته‌اند.
پس از اینکه حضرت موسی (ع) به میقات پروردگار رفت، بنی‌اسرائیل از بازگشت دیرهنگام ایشان به تنگ آمده و شخصی به نام سامری، از ناشکیبایی این افراد استفاده کرد و آن‌ها را فریب داد. او از قوم بنی‌اسرائیل، زیورآلات بسیاری را دریافت کرد و از آن، مجسمه گوساله‌ای ساخت که مانند یک گوساله واقعی صدا می‌داد و آن را معبود این قوم نامید و گفت این اله شما و اله موسی می‌باشد. بنی اسرائیل نیز گفته او را پذیرفتند و در برابر آن به سجده درآمدند و آن را به عنوان معبود خود پذیرفتند.
اما زمانی که حضرت موسی (ع) بازگشت و مسائل روشن گردید، آن حضرت دست به عکس‌العمل بسیار شدیدی زده و دو کار انجام می‌دهد:

اول اینکه الواح و نوشته‌های تورات را انداخت.

دوم اینکه که شدیدا به سرزنش برادر خود هارون پرداخت و بر او بانگ زد كه آيا در حفظ عقائد جامعه بنى اسرائيل كوتاهى كردى و با فرمان من مخالفت نمودى‌؟

اين واكنش شديد و اظهار خشم، اثر تربيتى فوق العاده‌اى در بنى اسرائيل گذاشته و موضوع را کاملا منقلب ساخته است، در حالى كه اگر حضرت موسى (ع) مى‌خواست با كلمات نرم و ملايم آن‌ها را اندرز دهد، شايد كمتر سخنان ایشان را مى‌پذيرفتند.

در نهایت، زمانی که آتش خشم حضرت موسی (ع) فرو نشست، طبق این آیه فوق فرمود:

“پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را در رحمت بى‌پايانت داخل كن، تو مهربانترين مهربانانى”

نکته بسیار زیبا در این دعا و این آیه این است که تقاضای بخشش و آمرزش برای خود و برادر به این دلیل نیست که گناهی از آن‌ها سر زده باشد، بلکه:

  • نوعی خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوی او بوده است.
  • ابزار تنفر از اعمال زشت بت‌پرستان بوده است.
  • سرمشقی برای همگان بوده تا به این فکر کنند در جایی که موسی و برادرش انحرافی پیدا نکرده بودند، این چنین تقاضایی از پیشگاه خداوند دارند، پس دیگران باید حساب خود را برسند و رو به درگاه پروردگار آورده و از گناهان خود تقاضای عفو و بخشش کنند.

سوره اعراف/آیه 155

۞ وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِي مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ۞

موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می‌خواستی، می توانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک می‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه می‌سازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می‌کنی! تو ولیّ مایی، پس ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی!

زمانی که حضرت موسی (ع) قصد داشت به میقات برود و تورات را بگیرد، از میان بنی‌اسرائیل هفتاد نفر را انتخاب کرده است. همراهان حضرت موسی (ع) به این منظور در میقات حاضر شدند که نزول تورات را شاهد بوده و کاملا اطمینان پیدا نمایند که تورات کتابی آسمانی می‌باشد و از جانب خداوند می‌باشد. این هفتاد تن، به شنیدن صدای خدا و اینکه چگونه با پیغمبر خود سخن می‌گوید قناعت نکرده و از حضرت موسی (ع) درخواست نمودند تا خدا را به ایشان نشان بدهد! به‌خاطر همین درخواست، صاعقه‌ای بر این افراد نازل شد و همگان را هلاک کرد و خداوند با دعای فوق که حضرت موسی (ع) بیان می‌کند، این هفتاد نفر را زنده می‌نماید.

در این آیه نیز، ادب حضرت موسی (ع) در بیان درخواست و دعا کاملا مشهود می‌باشد.

سوره قصص/آیه 16

۞ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ۞

(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است!

حضرت موسی علیه السلام وارد شهر شد و متوجه شد دو نفر مشغول زد و خورد هستند که يكى از آن‌ها از شيعيان و پيروان حضرت موسی (ع) بود و ديگرى از دشمنان ایشان. زمانی که یکی از آن دو مرد چشمش به حضرت موسی (ع) که جوانی نیرومند بود افتاد، از ایشان تقاضای کمک نمود.
حضرت موسی (ع) نیز سریعا به یاری او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم (که به گفته‌ی برخی روایات از طباخان فرعون بوده و قصد داشته از وی برای حمل هیزم بیگاری بکشد) نجات دهد. به همین دلیل حضرت موسی (ع)، مشت محکمی بر سینه آن مرد ظالم زد، اما همین یک مشت سبب شد آن مرد بر زمین افتاده و کشته شود.
در آیات مرتبط مشخص است که حضرت موسی (ع) قصد کشتن آن مرد فرعونی را نداشت. البته اینکه حضرت موسی (ع) قصد کشتن او را نداشت، دلیل بر این نیست که آن شخص مستحق کشته شدن نبود، بلکه به‌خاطر پی‌آمدهایی که این عمل می‌توانست برای حضرت موسی (ع) و بنی اسرائیل داشته باشد، ایشان قصد کشتن او را نداشت.
در اینجا بود که ایشان متوجه شد مشتی که به آن مرد فرعونی زد و او را به هلاکت رساند، اشتباه بوده و این وقوع در اشتباه را به خداوند نسبت نداد، چرا که خداوند تعالی، جز به سوی حق و صواب راهنمایی نمی‌کند، لذا حکم نمود به اینکه این عمل منسوب به شیطان است.

این آیه و دعا، به خوبی نشان می‌دهد که ادب بنده اقتضا می‌کند در مقام بندگی، به نقص کار خود بیشتر توجه داشته باشد، گرچه کارش مجاز باشد.

نجات از دست ظالمان

سوره قصص/آیه 21

۞ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ۞

موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌ای؛ عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!»

ماجرای قتل آن فرد فرعونی که در آیه 16 سوره مبارکه قصص بیان شد، خیلی زود به فرعون رسید. فرعون و اطرافیان او، این عمل را تهدیدی بر وضع خود گرفتند، جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل حضرت موسی (ع) را صادر کردند. 

در همین لحظات، رویدادی غیر منتظره حضرت موسی (ع) را از مرگ حتمی نجات داد. مردی از کاخ فرعون، به سرعت خود را به حضرت موسی (ع) رسانده و به ایشان اطلاع داد که فرعونیان برای کشتن وی به مشورت نشسته‌اند و توصیه کرد که حضرت موسی (ع)، فورا از شهر خارج شود.

حضرت موسی (ع) این خبر را جدی گرفته و به خیرخواهی این مرد با ایمان ارج نهاد و به توصیه او، از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌ای به سر می‌برد. به همین سبب تمام قلب خود را متوجه پروردگار ساخت و برای حل این مشکل بزرگ، دست به دامن لطف او زد و فرمود:

“پروردگار من، مرا از این قوم ظالم رهایی بخش”

محتوای کلام حضرت موسی (ع) این است که من می‌دانم آن‌ها ظالم و بی‌رحمند و من به دفاع از مظلومان برخاستم و از ظالمان بیگانه بودم و همانگونه که من به قدر توانایی شر ظالمان را از مظلومان کوتاه کرده‌ام، تو نیز ای خدای بزرگ، شر ظالمان را از من دفع نما.

این تعبیر درباره حضرت موسی(ع)، نشان می‌دهد که دعا در رهایی از شرّ دشمنان مؤثر است.

تقاضای هدایت به راه راست

سوره قصص/آیه 22

۞ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ ۞

و هنگامی که متوجّه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!»

زمانی که حضرت موسی (ع) توسط آن مرد خیرخواه از تصمیم فرعونیان آگاه شد، تصمیم گرفت که به سوی سرزمین مدین (مدائن) برود. حضرت موسی (ع) جوانی بود که در ناز و نعمت بزرگ شده و قصد دارد قدم در سفری بگذارد که در عمرش سابقه نداشته است. علاوه بر این، برای این سفر هیچ زاد و توشه و مرکب و دوست و راهنمایی نیز ندارد و پیوسته بیم و ترس این را دارد که ماموران فرعون از راه رسیده، ایشان را دستگیر کرده و به قتل برسانند.
اما حضرت موسی (ع) در این راه یک سرمایه بسیار بزرگ همراه خود داشت، سرمایه ایمان و توکل بر خدا. به همین دلیل، در دعای مطرح شده در آیه 22 سوره مبارکه قصص می‌فرماید:

“هنگامى كه متوجه جانب مدين شد گفت اميدوارم كه پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند”

در این روایت و دعا، نکات مهمی نهفته است:

  1. اول حرکت کنیم، سپس دعا کنیم و امیدوار باشیم.
  2. امیدواری در همه حالات پسندیده است.
  3. فراز و نشیب‌ها، یک سنت الهی در راه تربیت انسان‌ها می‌باشد.
  4. کار خود را با استمداد از پروردگار آغاز نماییم.
  5. در محیط‌های طاغوت‌زده که زمینه انحراف و تصمیمات نابخردانه فراهم است، از خداوند هدایت بجوییم.

مشخص نکردن خواسته

سوره قصص/آیه 24

۞ فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ۞

موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!»

در ادامه ماجرای حضرت موسی (ع) و قتل آن شخص فرعونی، متوجه می‌شویم که یک کار نیک، درهای رحمت را به روی حضرت موسی (ع) گشود. حضرت موسی (ع) چندین روز را در مسیری حرکت کرد، مسیری که هرگز از آن نرفته و با آن آشنایی نداشت. کم کم، از دور شهر “مدین” را مشاهده کرد و همین موضوع سبب شد تا موجی از آرامش قلبش را فرا گیرد. زمانی که به نزدیکی شهر رسید، گروهی را دید که در یک جا جمع شده‌اند و متوجه شد که این افراد، شبان‌ها یا همان چوپان‌هایی هستند که برای آب دادن به گوسفندان خود اطراف چاه جمع شده‌اند. ایشان دو دختر را مشاهده کرد که از گوسفندان خود مراقبت می‌نمایند، اما به چاه نزدیک نمی‌شوند.
حضرت موسی نزدیک آن‌ها رفت و در خصوص اینکه کارشان چیست و  چرا پیش نرفته و گوسفندان را سیراب نمی‌کنند پرسید.
آن‌ها در پاسخ گفتند، ما گوسفندان را سیراب نمی‌کنیم تا چوپانان حیوانات خود را آب دهند و خارج شوند و این نکته را افزودند که پدر ما پیرمرد مسنی است که قادر نیست گوسفندان را آب دهد و برادری نیز نداریم و برای اینکه سربار مردم نباشیم، چاره‌ای جز این نیست که این کار را ما انجام دهیم.
برای حضرت موسی (ع) این تبعیض، ظلم و ستم و همچنین این بی‌عدالتی و عدم رعایت حق مظلومان که در پیشانی شهر مدین دیده می‌شد قابل تحمل نبود.
به همین سبب نزدیک آمد و دلو سنگین را گرفته و در چاه انداخت، دلوی که گفته می‌شود آنقدر سنگین بود که چند نفر باید با یکدیگر آن را از آب بیرون می‌کشیدند. اما موسی (ع) در حالی که خسته، گرسنه و ناراحت بود، قدرت ایمان به یاریش آمد و به تنهایی از آن چاه آب کشید و تمام گوسفندان آن دو را سیراب کرد.

در ادامه نیز آیه 24 سوره مبارکه قصص می‌فرماید:

” سپس به سايه روى آورد و به درگاه خدا عرض كرد خدايا هر خير و نيكى بر من فرستى من به آن نيازمندم “

بسیاری از مفسران عنوان کرده‌اند که این دعای حضرت موسی (ع)، برای درخواست طعام بوده است. نکته بسیار زیبای این دعا و این خواسته، باز هم در ادب حضرت موسی (ع) است. حضرت موسی (ع) خسته و گرسنه بود و ایشان در این شهر، بسیار غریب و تنها بود و پناهگاهی نداشت، اما در عین حال بیتابی نکرده و آنقدر مودب است که حتی در دعا نیز نمی‌گوید خدایا چنین و چنان کن، بلکه به زیبایی می‌گوید، هر خیری که بر من بفرستی، به آن نیازمندم. یعنی تنها نیاز و احتیاج را بازگو کرده و الباقی را به لطف پروردگار واگذار می‌نماید.

یکی از آداب درخواست از خداوند، این است که بنده تنها عرض حال کند و کلماتی بر زبان نیاورد که از آن برداشت شود که در صدد است خداوند را به روند اجابت درخواست رهنمون کند.

درخواست نیکی و حسنات

سوره اعراف/آیه 156

۞ وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ ۚ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ۞

و برای ما، در این دنیا و سرای دیگر، نیکی مقرّر فرما؛ چه اینکه ما به سوی تو بازگشت کرده‌ایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسی) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم می‌رسانم؛ و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان می‌آورند، مقرّر خواهم داشت!

حضرت موسی (ع) در مقام دعا، اول از پروردگار خود مسألت می‌کند که نوعی نیکی در دنیا و در زندگی آخرت، نیکی دیگری روزی ایشان و قومش گرداند تا امر دنیا و آخرتشان را اصلاح کند و آنگاه در مقام تعلیل می‌فرماید:

“ما به سوی تو باز گشتیم”

تقاضای بردباری

سوره طه/آیه 25

۞ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ۞

(موسی) گفت: «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن؛»

یازده آیه از سوره مبارکه طه، متن درخواست حضرت موسی (ع) از پروردگارش را نقل می‌‎کند، که پس از مسجل شدن رسالت ایشان و چنین ماموریت سنگینی، وسائل پیروزی در این ماموریت را از خداوند خواست.

از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارتی گشادگی سینه است، حضرت موسی (ع) عرض کرد  که “پرورگارا! سینه مرا گشاده بدار”.

به درستی که نخستین سرمایه برای یک رهبر انقلابی، سینه گشاده، حوصله فراوان، استقامت، شهامت و تحمل بار مشکلات است و حتی در حدیثی از حضرت علی علیه السلام داریم که:

“وسيله رهبرى و رياست سينه گشاده است.”

درخواست آسان‌سازی امور

سوره طه/آیه 26

۞  وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ‎﴿٢٦﴾‏ ۞

و کارم را برایم آسان گردان! (۲۶)

همانطور که در آیه 25 سوره طه بیان شد، یک ماموریت سنگین و رسالت برای حضرت موسی علیه السلام مسجل گردید و از آنجایی که امر رسالت و این راه، مشکلات فراوانی دارد که جز به لطف خدا گشوده نمی‌شود، در مرحله دوم از خداوند تقاضا می‌کند که کارها را بر ایشان آسان گردانده و مشکلات را از سر راه ایشان بردارد. 

جمله این چنین معنا می‌دهد که این امری که بر عهده من واگذار کردی و این رسالت را با همه دشواریش بر من که مسئول آن قرارم داده‌ای آسان گردان.

تقاضای بیان رسا

 سوره طه/آیات 27 و 28

۞ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ‎﴿٢٧﴾‏ يَفْقَهُوا قَوْلِي ‎﴿٢٨﴾ ۞

و گره از زبانم بگشای؛ (۲۷) تا سخنان مرا بفهمند! (۲۸)

پس از دو تقاضای نخست در آیات 25 و 26 سوره مبارکه طه، حضرت موسی (ع) تقاضای قدرت بیان هرچه بیشتر داشته و می‌فرماید: “گره از زبانم بگشا”.
درست است که سرمایه شرح صدر که بالاتر بیان شد، مهم‌ترین سرمایه می‌باشد، ولی کارسازی این سرمایه در صورتی است که قدرت ارائه و اظهار آن به صورت کامل وجود داشته باشد، به همین دلیل، در آیه 27 سوره مبارکه طه، حضرت موسی (ع) پس از تقاضای شرح صدر و برطرف شدن موانع، تقاضا می‌کند تا خداوند گره از زبانش بردارد.

در قسمت دوم و آیه 28 سوره مبارکه طه، حضرت موسی (ع) علت درخواست آیه قبل را نیز بیان می‌کند و می‌فرماید: “تا سخنان مرا درک کنند”.
همانطور که بیان شد، این جمله و این آیه، در واقع آیه قبل را تفسیر می‌کند و از آن به خوبی روشن می‌شود که منظور از گشوده شدن گره زبان، گره‌های سخن است که مانع درک و فهم شنونده می‌گردد، یعنی آنچنان فصیح، بلیغ، رسا و گویا سخن بگوید، که هر شنونده‌ای منظور ایشان را به خوبی درک کند.

تقاضای امداد و وزارت برادر

 سوره طه/آیات 29 الی 35

۞ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ‎﴿٢٥﴾‏ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ‎﴿٢٦﴾‏ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ‎﴿٢٧﴾‏ يَفْقَهُوا قَوْلِي ‎﴿٢٨﴾‏ وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ‎﴿٢٩﴾‏ هَارُونَ أَخِي ‎﴿٣٠﴾‏ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ‎﴿٣١﴾‏ وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ‎﴿٣٢﴾‏ كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ‎﴿٣٣﴾‏ وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ‎﴿٣٤﴾‏ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ‎﴿٣٥﴾ ۞

(موسی) گفت: «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن؛ (۲۵) و کارم را برایم آسان گردان! (۲۶) و گره از زبانم بگشای؛ (۲۷) تا سخنان مرا بفهمند! (۲۸) و وزیری از خاندانم برای من قرار ده… (۲۹) برادرم هارون را! (۳۰) با او پشتم را محکم کن؛ (۳۱) و او را در کارم شریک ساز؛ (۳۲) تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ (۳۳) و تو را بسیار یاد کنیم؛ (۳۴) چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده‌ای!» (۳۵)

از آنجایی که رساندن این بار سنگین به مقصد، یعنی بار رسالت پروردگار، رهبری انسان‌ها و مبارزه با طاغوت‌ها و جباران نیاز به یار و یاور دارد و به تنهایی ممکن نیست، چهارمین تقاضای حضرت موسی (ع) از پروردگار در آیه 29 سوره مبارکه طه این بود:

“خداوندا! وزیر و یاوری از خاندانم برای من قرار ده”

حضرت موسی (ع) تقاضا دارد تا این وزیر از خانواده ایشان باشد، چرا که هم شناخت بیشتری نسبت به او خواهد داشت و هم دلسوزی فراوانتر.

در ادامه این تقاضا و در آیه 30 سوره مبارکه طه، حضرت موسی (ع) مخصوصا انگشت روی برادر خود گذاشته و می‌فرماید:

“این مسئولیت را به برادرم هارون بده”

سپس، در آیه 31 سوره مباکه طه، حضرت موسی (ع) هدف خود را از تعیین هارون به عنوان معاون و وزیر، اینگونه بیان می‌دارد:

“خداوندا! پشتم را با او محکم کن”

در آیه بعد نیز، برای تكميل اين مقصد، تقاضا مى‌كند:

“او را در كار من شريك گردان”

که این بدان معناست که هارون، هم شريك در مقام رسالت باشد و هم در پياده كردن اين برنامه بزرگ شركت داشته باشد. اما در حالت کلی، او پيرو موسى (ع) در تمام برنامه‌ها بوده و موسى (ع) نیز امام و پيشواى ایشان بود.

در ادامه و در آیات 33 و 34 سوره مبارکه طه نیز برای این که این نکته را برساند که دنبال منفعت شخصی نیست و منظور وی نفع عمومی است، می‌فرماید:

“تا تو را بسيار تسبيح گوئيم(33) و تو را بسيار ياد كنيم(34)”

این جمله، یعنی این درخواست‌ها برای مقام و ریاست نبوده، بلکه برای این است که بهتر بتوانیم تو را عبادت کنیم و دستوراتت را به مرحله‌ی اجرا درآوریم. 

در نهایت نیز جمله بیان شده در آیه 35 سوره طه را مشاهده می‌کنیم که می‌فرماید:

“چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بوده‌اى”

یعنی تو نیازهای ما را به خوبی می‌دانی و به مشکلات این راه، از هر کسی آگاه‌تری. ما از تو این را می‌خواهیم که در اطاعت و فرمانت، ما را قدرت بخشی و به انجام وظائف و تعهدها و مسئولیت‌هایمان پیروز و موفق داری.

در دیگر آیات مشخص می‌شود از آنجا که حضرت موسی (ع) در این تقاضاهای مخلصانه خود، نظری جز خدمت بیشتر و کامل‌تر نداشت، خداوند تقاضای ایشان را در همان وقت اجابت نمود و در این لحظات حساس که حضرت موسی (ع) برای نخستین‌بار به مهمانی خداوند بزرگ قدم گذاشته بود، هرچه را لازم داشت، یک‌جا از خداوند درخواست کرد و خداوند رحمان نیز مهمانش را بسیار گرامی داشته و تمام خواسته‌های ایشان را اجابت نمود.

جدایی از فاسقان

 سوره مائده/آیه 25

۞ قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي ۖ فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ۞

(موسی) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایی بیفکن!»

بنی اسرائیل، با فرمان خداوند و راهنمایی حضرت موسی (ع) از مصر خارج شده و در نزدیکی مرزهای سرزمین موعود (بیت‌المقدس) اردو می‌زنند. این قوم، با آگاهی از نیرومندی ساکنان بیت‌المقدس، فرمان صریح خداوند برای ورود به آن سرزمین و نبرد با ساکنان آنجا را زیر پا می‌گذارند.
در آیه 25 به این موضوع پی می‌بریم که حضرت موسی (ع) بکلی از جمعیت مایوس گشته و دست به دعا برداشته و جدایی خود از آن‌ها را اینگونه تقاضا می‌نماید:

“پروردگارا! من تنها اختيار دار خود و برادرم هستم، خداوندا! ميان ما و جمعيت فاسقان و متمردان جدايى بيفكن تا نتيجه اعمال خود را ببينند و اصلاح شوند”.

ادب زیبایی که در این آیه به کار رفته، این است که حضرت با این که غرضش بیان مخالفت‌های شنیع و نافرمانی‌های زننده قوم خودش بود، اما این غرض را صریحاً بیان نکرد، بلکه از آن به صورت کنایه سخن گفت و عرض کرد: «پروردگارا، من مالک جز خود و برادرم نیستم». منظور از مالکیت، مالکیت در اطاعت است. 

نابودی اموال فرعونیان و دل‌سخت شدن آنان

سوره یونس/آیه 88

۞ وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَن سَبِيلِكَ ۖ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ۞

موسی گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالی (سرشار) در زندگی دنیا داده‌ای، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه می‌سازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونه‌ای که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!»

حضرت موسی (ع) در این آیه به یکی از علل طغیان فرعون و فرعونیان اشاره کرده و به خداوند می‌گوید که به اینان زینت و اموال زیاد در زندگی بخشیده‌ای، ولی سرانجام این ثروت و عاقبتش، این شده است که فرعونیان بندگانت را از راه تو منحرف و گمراه می‌کنند. سپس حضرت موسی (ع) دست به دعا برداشته و می‌فرماید:

“پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونه‌ای که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!”

حضرت موسی (ع) در هرجایی به نفرین اقدام نکرده است، مگر بعد از اینکه تشخیص یقینی داده است که نابودی فرعونیان مطابق مصلحت دین و دینداران است. به همین منظور، به ظن و حدس پناه نبرده و این نیز بخشی از آداب ضروری به هنگام گفتگو با خداوند متعال می‌باشد.

سخن پایانی

دعاهای حضرت موسی (ع) در قرآن، به عنوان یکی از جوانب مهم و مؤثر در زندگی این پیامبر الهی، نقش بسیار مهمی در نمایش ارتباط عمیق و صادقانه ایشان با خداوند دارد. این دعاها نه تنها نمایانگر امید و توکل حضرت موسی (ع) به خداوند متعال است، بلکه معرف مسیر و راهبرد او در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات زندگی نیز می‌باشند.

در این نوشته، به بررسی دعاهای حضرت موسی (ع) پرداخته شد و نشان داده شد که چگونه این دعاها نه تنها اظهار اعتماد و اعتماد به نفس حضرت موسی (ع) به خداوند را نشان می‌دهند، بلکه نقش حیاتی در رشد و تکامل او به عنوان یک رهبر و نبی را دارند. این دعاها به عنوان یک پنجره باز به بیانات صادقانه و احساسات عمیق حضرت موسی در لحظات دشوار بوده و خواندنی و الهام‌بخش هستند.

می‌توان گفت که دعاهای حضرت موسی در قرآن، نه تنها جنبه‌های دینی، بلکه جنبه‌های اخلاقی و روحی را نیز در خود جای داده‌اند و به عنوان یک نمونه الهام‌بخش از ارتباط نزدیک بنده با خداوند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط با این مقاله را نیز بررسی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

*

code

پیشنهاد ما به شما
×