دوستان عزیز:
ما در بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده قصد داریم شما را با هنری فورد آشنا کنیم. زندگینامه فوقالعاده جالب او برای درک بهتر در قالب پرسش و پاسخ به شرح زیر میباشد. با ما همراه باشید.
لطفا خودتان را برای همراهان بنیاد موفقیت دکتر محمدزاده معرفی نمایید.
هنری فورد هستم متولد 30 ژوئیه 1863 در کشور آمریکا و ایالت میشیگان که در جایگاه نویسنده، مخترع، کارآفرین و نظریه پرداز در شرکت خودروسازی فورد به خوبی دیده شدم.
درخصوص خانواده و کودکی خود برای ما بگویید.
من فرزند آقای ویلیام فورد که اهل غرب انگلیس بود و خانوم ماری لبتوگت فورد که اهل خاندانی بلژیکی بود هستم. من همراه با دو برادر و دو خواهر خود در مزرعهای در گرینفیلد تاونشیپ زندگی میکردیم.
چه زمانی متوجه شدید که علاقهای به مباحث مکانیکی در درونتان شکل گرفته؟
درست زمانی که 15 سال سن داشتم، علاقه بسیار زیادی در زمینه مباحث فنی و مکانیکی در خودم احساس کردم. مثلا همان زمان و در همان سن 15 سالگی مشغول به تعمیر ساعت خود، همسایهها و نزدیکان بودم.
زندگی در مزرعه چگونه پیش میرفت؟
همه چیز خوب بود تا زمانی که اتفاقی من را بسیار آشفته نمود و آن مرگ مادرم در سال 1876 بود. برخلاف اعتقاد پدرم که انتظار داشت پس از او، مزرعه را مدیریت نمایم، من بشدت از مزرعه تنفر داشتم و تنها مادرم را که در آن مزرعه بود دوست میداشتم.
پس احتمالا دیر یا زود مزرعه را رها نموده و به سمت آرزوهای خود گام برداشتید.
بله، پس از مدتی برای کار کردن با برخی ماشینآلات صنعتی، به دیترویت رفتم. زمانی را کار کردم اما با توجه به تخصص در زمینه تعمیر موتورها، به دیربورن بازگشتم و مدتی بعد هم برای تعمیر موتورهای بخار وستینگهاوس، توسط ایشان استخدام شدم.
در شرکت ادیسون نیز به کار مشغول شدید؟
بله، در سال 1891 بود که مدتی را در شرکت ادیسون گذراندم.
شرکت فورد چه زمانی تاسیس شد؟
در سال 1903 بود که همراه با مالکومسون، برادران دوج، جان گری، جیمز کوزنز که منشی آقای مالکومسون بود، جان اندرسون و هوراس رکهام، شرکت فورد را با سرمایهای بالغ بر 28000 دلار تحت عنوان “شرکت موتورسازی فورد” تاسیس کردیم.
اولین خودرو را به یاد دارید؟
بله، اولین خودرو را آقای بارنی الدفیلد خریداری کرد و نامش را 999 گذاشت. این خودرو قابلیت این را داشت که بر روی یخ دریاچه سنت کلیر با سرعتی معادل 147 کیلومتر در ساعت حرکت کند و به همین سبب، آقای بارنی از آن برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی بهره برد.
در خودروهای خود آپشنهای ابتکاری جدید رونمایی کردید؟
بله، مثلا در فورد مدل تی، در سال 1908 بود که برای اولین بار خودرو را مجهز به غربیلک فرمان کردیم. پس از اینکار بود که دیگر کارخانهجات این کار را تکرار کردند.
دیگر ابتکاری که در این خودرو به کار رفت این بود که موتور کاملا در یک جعبه قرار داشت و چهار سیلندر در بخشی ثابت بودند که همین موضوع سبب سادگی خودرو برای رانندگی شد و همچنین تعمیر آن بسیار بسیار ارزان بود.
چگونه خودرو خود را به شهرت رساندید؟
خب به سبب کاهش قیمت خودرو، اکثر رانندگان توانستند رانندگی با این خودرو را بیاموزند. اما چیزی که بسیار مهم بود این است که تبلیغات گستردهای را در دیترویت ترتیب دادیم تا به این اطمینان دست یابیم که همه روزنامهها و مجلات تبلیغی از محصولمان را دارند.
نکته دوم اما ارتباط خوبی بود که با فروشندگان محلی برقرار کردیم و خودرو را در تمامی شهرهای آمریکای شمالی پخش کردیم.
در این مدت و به مدت چند سال متوالی، موفق به سود صد در صدی شدیم.
چرا دوست داشتید خودرو را به کشاورزان بفروشید؟
چرا که من در مزرعه و صنعت کشاورزی بزرگ شدهام و معتقد بودم خودروها میتوانند سبب بهبود تجارت کشاورزی گردند.
قطعا در جایی فروش مدل تی کاهش پیدا کرد، پس از آن چه کردید؟
بله، در سال 1920 بود که رقابت بین خودروسازان به اوج رسید و مدل تی کمتر فروش داشت. همین موضوع نیز سبب شد تا خودرو فورد مدل ای را روانه بازار کنیم و از آن سال به بعد، مانند بسیاری از خودروسازان، مدل را به شکل سالانه تغییر دادیم.
درست است که شما به حسابداری اعتقادی نداشتید؟
بله، با وجود اینکه حتی یکبار نیز حسابرسی نکردم، از ثروتمندترین مردان جهان نیز شدم.
فلسفه کاری شما چه بود؟
بازدهی بالا، این اعتقاد و فلسفه من بود. اگر دقت کنید، شرکتهای زیادی هستند که محصول مناسب برای 100 نفر را به 400 نفر میفروشند. دیگر فلسفه من این بود که باید بهترینها را نگه داشت و از بهترین مکانیکها بهره برد.
چگونه بهترین مکانیکها را جذب کردید؟
به یاد دارم در سال 1914، دیگر شرکتها مبلغی معادل 2/5 دلار در روز را به کارکنان خود پرداخت میکردند. چیزی که همگان را شگفتزده کرد و سبب شد بهترین مکانیکها برای کار در شرکت فورد هجوم آورند این بود که من دستمزد آنها را دو برابر کردم، یعنی چیزی در حدود 5 دلار در روز. ضمناََ ساعت کاری را نیز کمتر کردیم.
این کار چه سودی داشت؟
روشن است، این امر سبب شد تا شاهد افزایش بازدهی، کاهش هزینه آموزش و افزایش تخصص باشیم.
خط قرمز شما در مباحث کاری چه بود؟
از آنجایی که من به کارگرانی که 6 ماه کار کرده بودند و شرایط کافی را داشتند بخشهایی از سهام شرکت را واگذار میکردم، حساسیت عجیبی نسبت به کارهای غیراخلاقی داشتم، کارهایی مثل مستی، قمار و غیره که بسیار نسبت به آن سختگیر بودم. همین موضوع سبب شده بود تا بخشی به نام بخش اجتماعی را راهاندازی کنم تا قوانین اخلاقی کارکنان را زیر ذرهبین قرار دهند.
همین امر سختگیری سبب شد تا کارگران زیادی شرایط گرفتن سهام را دارا نباشند.
دلیل اختلاف نظر شما با اتحادیههای صنفی چه بود؟
به نظر من این اتحادیهها از بحرانهای مالی برای منافع شخصی سوءاستفاده میکنند. ضمناََ این اتحادیهها از جانب برخی رهبران تحت تاثیر قرار گرفته و فعالیتی ضد کارگران دارند. همچنین سختگیری این اتحادیه سبب کاهش بازدهی و عدم پیشرفت است.
در زمان کارخانهداری، به مشکلی با سایر شرکا برخورد کردید؟
بله، سال 1916 بود که برادران دوج دادخواهی مبنی بر این موضوع که فورد موتور، منافع سهام داران را نقض می کند تنظیم کردند و مانع از ساخت کارخانه جدیدم شدند.
هیچگاه کارخانه جدید خود را ساختید؟
بگذارید اینگونه توضیح دهم، سال 1919 پسرم ادزل را برای ریاست انتخاب کردم و خودم از سمت ریاست فورد استعفا دادم. مدتی بعد نیز اعلام کردم قصد راه اندازی شرکت خودرویی خود را دارم که در آن قصد دارم برخی نسخههای تکمیل نشده از مدل تی را با قیمتی 250 تا 300 دلار به فروش برسانم.
اینکار را انجام دادید؟
معلوم است که نه، این حرف من تنها دلیلی که داشت اعلام خطر برای 7 سرمایهگذار دیگر بود که در شرکت فورد حضور داشتند. آنها با ترس اینکه شرکت جدیدم مانع فروششان شود، سهام خود را خیلی سریع فروختند. نمایندگان من تمام این سهام را خریداری کرده و دیگر رقیب خودروسازی برایم وجود نداشت.
درخصوص ازدواج خود بگویید.
من در سال 1888 بود که با کلارا آلا بریانت ازدواج کردم و حاصل این ازدواج پسری به نام ادزل است. در آن ابتدا که ازدواج کردیم، با کار در مزرعه و آسیاب خرج زندگی را در میآوردم.
*آقای هنری فورد در 7 آوریل 1947 ایالت میشیگان آمریکا درگذشت.
درسهایی که میتوانیم از زندگی این فرد موفق بگیریم و برای اصلاح بعضی از باورهای نادرست خود به کار ببریم:
- همانطور که در بخشی از زندگینامه هنری فورد دیدیم، او در خانوادهای ساده و کشاورز و نسبتاََ پر جمعیت متولد شد، در سنین پایین مادر خود را از دست داد و زندگی بر او دشوار گردید. حتی در بخشی از زندگی او، جامعهی جهانی دچار جنگ و فقر شده و مسلما جنگها بر زندگی افراد تاثیر بسزایی دارند. اما چیزی که مهم است، این است که هنری فورد بدون توجه به مشکلات، تلاش کرده و اهداف خود را دنبال میکند و همین موضوع سبب میگردد تا به موفقیت دست یابد.
- شاید برای بخشی از زندگینامه ایشان، بتوان عزت نفس و اعتماد به نفس را مشاهده نمود. آقای هنری فورد به تواناییهای خود آگاه بود و اطمینان کامل را به خود داشت و ذرهای افکار منفی را در خود جای نمیداد. زمانی که او این شایعه را ایجاد کرد که قصد دارد شرکتی جدید بزند، او به سطحی از اطمینان به خود رسیده بود که مطمئن بود آنقدر در کارش موفق است که دیگران خود را در رقابت با او بازنده میدانند. درست در نقطهی مقابل اما باید به زندگی شرکای وی توجه نمود؛ جایی که این شرکا بدون داشتن کوچکترین اعتمادی به خود برای رقابت، خیلی راحت و بدون عزت نفس، سهام خود را با پایینترین قیمت فروختند و از آن بهره کافی را نبردند.
- دیگر مورد مهم در زندگی آقای هنری فورد، حذف اطرافیانی بود که بر روی زندگی او اثر منفی داشتند. خط قرمزها و قوانینی که او سختگیرانه وضع کرده بود، سبب شده بود تا افراد منفی و دارای اعمال غیراخلاقی از او دور شده و زندگی مثبت و سالم او ادامه دار باشد، قوانینی که بدون شک در رسیدن او به این جایگاه بسیار مفید و مهم بوده است.